English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
block counting test ازمون مهره شماری
Other Matches
block design test ازمون طراحی با مکعبها
wiggly block test ازمون قطعات موج دار
kohs'block design test ازمون طراحی با مکعبهای کوهس
counting کنت
counting تعداد امتیاز توپزن
counting حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counting تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
counting تعداد ایمپولز
counting ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
counting فرض کردن
counting پنداشتن
counting تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counting شمار
counting شمردن
counting حساب کردن
counting شمارش
counting tube لامپ شمارشگر
double counting محاسبه مضاعف
To be counting the days . روز شماری کردن
counting numbers اعدد صحیح [ریاضی]
counting votes شمارش اراء
counting balance ترازوی عقربه دار
counting balance ترازوی نشان دهنده
counting house دفترخانه
counting room دفترخانه
counting votes استخراج اراء
counting loop حلقه شمارش
I am counting(relying) on you, dont let me down. روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
We are thirty people not counting the children . بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
block قطعه زمین
block توده
block یک دستگاه ساختمان
block مانع
block قرقره طناب خور
block فراکسیون
block بلوک سیمانی
block سد کردن خطا
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block مانع شدن
block سد کردن
block منطقه
block قرقره
block کنده
block وقفه
block توده قلنبه
block مسدودکردن
block پارازیت
block بندال
block دفاع
v block گونیای جناقی
block بلاک
block سدکردن غیرمجاز حریف
block دفاع در مقابل ابشار
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block بلوک ساختن
block قالب ریختن
block مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block توقف رویدادن چیزی
block out جاسازی
self block خودبندی
block سد قالب
the block مردن بوسیله گردن زنی
on the block <idiom> فروخته شده
block بنداوردن
block انسداد
block سد
block جعبه قرقره
block بستن مسدود کردن
block قطعه
block مانع شدن از بازداشتن
block قالب کردن
block کنده مانع ورادع
block بلوک
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block move انتقال بلوک
block move جابجایی بلوک
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
block operation عملیات بلوک
block shipment ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
block size اندازه بلاک
block size اندازه کندهای
block size اندازه کنده
block protection حفافت بلوک
block length طول کندهای طول بلاک
clearing block قطعه بازدارنده
block mark نشان کنده
chain block قرقره
common block قرقره عادی
common block قرقره چوبی
clump block قرقره دهان گشاد
block house موضع مستحکم
block length درازای کنده
block length درازای بلوک طول بلوک
block letter چاپ نوعی حروف چوبی وبزرگ
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
chock-a-block به هم چپیده
clearing block قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
block lining پوشش بلوکی
block ship سد کردن دهانه کانال
block sort مرتب کردن بلاکی
block sort جورسازی کندهای
breech block کولاس
breech block گاوه کولاس
breech block گلنگدن
chock-a-block کیپ
chock-a-block پر
brush block سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
chock-a-block بالا کشیده
chock-a-block کاملا افراشته
chock-a-block خفت
burster block مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
chock-a-block کاملا کشیده
cable block مجموعه کابل
cable block قسمت کابل
chock-a-block مملو
block transfer انتقال بلوک
block storing کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
block storing انبار کردن بارهای قوال
chip of the old block بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
wood block قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
block structure ساخت کندهای
block and tackle طناب و قرقره
block structure ساختار بلوکی
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
block structured با ساخت کندهای
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
block time زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
block transfer انتقال کندهای
block and tackle قرقره و زنجیر
one man block تک دفاع
starting block سکوی شروع
starting block تخته استارت
stone block قالبسنگ
storage block بلوک ذخیره
keel block تیر حمالی که به کشش کارمیکند
swivel block قرقره گردان
input block بلاک ورودی
input block واحد ورودی
tackle block دستگاه قرقره جرثقیل
tail block قرقره طناب دار
tail block قلاب عقب هواپیما
hat block قالب کلاه
fuse block قالب فیوز
fuse block بلوک فیوز
leg block and under over فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
spike over the block ابشار از بالای دفاع
pierce the block شکافتن دفاع
offensive block دفاع تهاجمی
pierce the block ابشار محکم غیرقابل دفاع
plummer block کنده محور
plummer block کنده شفت
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
nested block بلوک تو در تو
nerve block وقفه عصبی
pully block قرقره مرکب
punch down block وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
radium block بلوک شعاعی
radius block بلوک شعاعی
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
snatch block قرقره فلزی چفت دار
snatch block قرقره پران
fuse block خانه فیوز
fuse block چینی فیوز
to block a hat قالب کردن یک کلاه
cylinder block بلوک سیلندر
cylinder block بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
cut block سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
swage block قالب سوراخ سوراخ
to block a passage مسدود کردن یک راه
to block out an inage طرح کردن یک فکر
cupola block اجر طاقی
to block out an inage دراوردن یک تصویردرذهن
cross block سد کردن خط دفاعی از کنار
cutoff block سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
control block بلوک کنترل
control block کنده کنترل
concrete block سنگ بتنی
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
demolition block خرج منفجره
form block بلوک فرمکاری
foot block بالشتک ستون
foot block زیر سری ستون
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
erratic block بلوک نامنظم
erratic block بلوک جابجا شونده
entry block کنده مدخل
engine block قالب یا بدنه موتور
engine block بلوک موتور
end of block پایان یک بلوک
ego block سد خود
three man block دفاع سه نفره
title block قسمت مربوط به درج اطلاعات
title block قسمت عنوان نامه
demolition block مجموعه خرج منفجره قوطی خرج
two man block دفاع دونفره
block heel نعلبند پاشنه اسب
block-cornice قرنیز بلوکی
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com