Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
blow resulting in death
ضربه منجر به موت
Other Matches
death blow
ضربت کشنده
death blow
ضربت مهلک
resulting
پیامد
resulting
نتیجه
resulting
پی امد
resulting
حاصل
resulting
اثر
resulting
ناشی شدن نتیجه
resulting
برامد نتیجه دادن
resulting
دست اورد
resulting
منتج شدن
resulting
برایند
resulting
پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
resulting
ناشی
deceit resulting in loss
غبن
deceit resulting in gross loss
غبن فاحش
blow by blow
یک ریز یک گیر
blow by blow
پشت سرهم
blow-by-blow
دم بدم
blow-by-blow
پشت سرهم
blow-by-blow
یک ریز یک گیر
blow out
انفجار
blow by blow
دم بدم
blow off
شیر تخلیه
blow out
پنچری منفجر شدن
blow on
باد زدن
blow out
پنجرشدن
blow on
فوت کردن
blow out
ترکیدن
blow in
حمله از میان خط
over blow
زیاد دمیدن
after blow
پس دمیدن
blow out
به خارج دمیدن
at one blow
بیک ضربه
at one blow
در یک وهله
blow
جوشیدن
blow over
<idiom>
از خود تمجید کردن ،قوربون خودرفتن
to blow up
ترکیدن
blow it (something)
<idiom>
کوری عصا کش کور دگرشود
blow down
داغان کردن
blow down
پراندن
blow down
بافوت درست کردن
blow-out
جای باد در رفتن
by blow
ضربت تصادفی
blow a way
بادبرد
to blow up
بادکردن
blow
وزش نواختن
blow
دمیدن مکش هوا
blow
هدر دادن موقعیت
blow
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
blow
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blow
دمیدن هوا
blow
ضربه
blow
ذوب
to blow over
گذشتن
blow
گداختگی
blow
صدمه
blow
ضربت
blow over
رد شدن
blow over
طی شدن
blow over
گذشتن
to blow over
تمام شدن
blow out
خروج ناگهانی
blow out
سوختن انفجار
blow
دمیدن
blow
وزیدن
blow
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blow
ترکیدن
blow
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blow up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up
منفجر کردن
blow-up
ترکاندن عصبانی کردن
blow up
شکمدان
blow-up
انفجار
blow-up
عکس بزرگ شده
blow-up
شکمدان
blow-up
شکم دادگی
blow-up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow up
شکم دادگی
blow up
منفجر کردن
blow up
عکس بزرگ شده
blow up
انفجار
blow up
ترکاندن عصبانی کردن
blow
دمیدن پرتاب محکم توپ
blow torch
بوری زرگری یا جوشکاری نیچه
blow torch
چراغ لحیم کاری
[ابزار]
Go and blow your nose.
برو دماغت رابگیر ( نظافت بینی )
To receive a blow.
ضربه خوردن
finishing blow
ضربه اخر
To blow ones own trumpet.
از خود تعریف کردن
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
bottom blow
شیر ته دیگ بخار
blow torch
پستانک
finishing blow
ضربه مرگ
blow tubes
لولههای دمنده
blow pipe
تفنگ بادی
body blow
سدیبزرگدربرابررسیدنبههدفی
to puff and blow
نفس نفس زدن
straight blow
ضربه مستقیم در بوکس
the wind blow over
بادایستاد
to blow a whistle
سوت زدن
to blow fire
فوت کردن اتش
to blow nose
گرفتن بینی
to blow one's nose
بینی پاک کردن
to blow one's nose
دماغ گرفتن
to blow ones own trumpet
خودستایی کردن
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
to blow out one's brains
اعصاب کسی را خورد کردن
to blow the bellows
دمیدن ششها
to blow the coals
اتس رادامن زدن
to blow the expense
بی پرواخرج کردن
to blow the gaff
بوق زدن
to blow the gaff
توط ئهای رااشکارکردن
silicon blow
گرم دمیدن
to strike a blow for
سنگ
to strike a blow for
به سینه زدن درسرچیزی دعواکردن
fly blow
تخم مگس
fly blow
الوده به تخم مگس کردن
to blow atrumpet
نواختن شیپور
fly blow
تخم مگس گذاشتن در
foul blow
ضربه خطا
foundamental blow
ضربه کارساز
hammer blow
ضربت قوچ
hammer blow
ضربه قوچ
blow-drying
گیسو را خشک کردن
blow-dry
گیسو را خشک کردن
blow-dries
گیسو را خشک کردن
blow-dried
گیسو را خشک کردن
magnetic blow out with
با خاموش کننده مغناطیسی
whale blow
نهنگ ها اب را به بیرون می دمند
low blow
ضربه بوکس خطا به پایین تراز کمر
magnetic blow out
خاموش کننده مغناطیسی
fore blow
پیش دمیدن
blow-outs
جای باد در رفتن
to blow a horn
بوق زدن
to blow somebody's mind
<idiom>
<verb>
کسی را شگفتگیر کردن
to blow somebody's mind
<idiom>
<verb>
کسی را کاملا غافلگیر کردن
to blow a fuse
فیوزی سوزاندن
to give somebody a blow
به کسی ضربه وارد کردن
to give somebody a blow
به کسی ضربه زدن
blow-ups
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
to blow up dust
گرد و خاک به پا کردن
blow-ups
منفجر کردن
blow-ups
ترکاندن عصبانی کردن
blow-ups
انفجار
blow-ups
عکس بزرگ شده
blow-ups
شکمدان
blow-ups
شکم دادگی
blow-ups
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow one's own horn
<idiom>
شکست درچیزی
blow cold
هوای سرد دمیدن
blow off valve
سوپاپ قطع دم
blow out fuse
فیوز انفجاری
blow out magnet
مغناطیس جرقه
blow in doors
دری در مجرای ورودی موتورهواپیما که در اثر اختلاف فشار علیرغم نیروی فنربطرف داخل باز میشود
blow pipe
نتیجه ه شیشه گری
blow pipe
بوری
blow hot
هوای گرم دمیدن
to puff and blow
سخت نفس کشیدن
blow full
به طور کامل دمیدن
blow hole
دیگ جن
blow gun
تفنگ بادی
blow bitumen
قیر دمیده
blow bitumen
قیر هوادار
to f. to death
ازسرمامردن
death
درگذشت
it is death to
مجازات 0000مرگ است
death wish
اروزی مرگ
d. of death
تصویری که دسته مردم راازپست وبلند نشان میدهد
death
مرگ
death
موت وفات
death
ممات
death
کمیابی
death
وفات
death
فوت
death
گرانی
To deliver (strike ) a blow .
ضربه وارد ساختن
to blow great gun
سخت وزیدن
flies blow meat
حشرات روی گوشت تخم میگذارند
to blow great guns
سخت وزیدن
to blow hot and cold
دودل بودن
magnetic blow out arrester
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
To deliver (strike) a blow
ضربه زدن ( وارد آوردن )
to blow hot and cold
وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
blow with the open glove
ضربه با دستکش باز بوکس
under pain of death
با کیفر اعدام
to threat any one with death
تهدیدکردن
To shame death.
خود رابمردن زدن
under sentence of death
محکوم به مرگ
to threat any one with death
کسیرا بمرگ
Sentenced to death .
محکوم به مرگ
to stone to death
سنگسارکردن
to cach one's death
دچار سرماخوردگی کشنده شدن
to crush to death
له کردن وکشتن
to crush to death
کشتن
to crush to death
درزیرپا
to death penalty
اعدام مجازات
to d. a matural death
بمرگ طبیعی مردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com