Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
blue jacket
سرباز نیروی دریائی
Other Matches
jacket
بوش پیستون
jacket
جلد کردن
jacket
پوشاندن درپوشه گذاردن
jacket
روکش
jacket
نیم تنه جنگی
jacket
غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
jacket
پوشش
jacket
پوشاندن
jacket
جلد
jacket
جلد کتاب
jacket
نیمتنه
jacket
ژاکت
jacket
پوشه
life jacket
لباس نجات لباس چوب پنبهای
barrel jacket
پوششلوله
life jacket
جلیقه نجات
strait jacket
بازداری کردن
strait jacket
مانع
strait jacket
بازدار
mess jacket
ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
bomber jacket
ژاکتیکوتاهکهبهدورکمروباسنمیبندند
life jacket
کت نجات
sheepskin jacket
ژاکتپوست
safari jacket
ژاکتسیروسیاحت
riding jacket
لباسسوارکاری
outer jacket
پوششخارجی
fishing jacket
ژاکتماهیگیری
life jacket
سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
strait jacket
هرچیزبازدارنده
strait jacket
کت بند
steel jacket
پوشش فولادی
cylinder jacket
استری داخل سیلندر
cork jacket
جامه چوب پنبهای که ادم رادر روی اب شناورمیسازد
eton jacket
نیم تنه کوتاه پسرانه
heating jacket
ژاکت حرارتی
smoking jacket
لباس اسموکینگ
to dust one;s jacket
کسیراچوب زدن
hearth jacket
پوشش کوره
to dust one;s jacket
کسیراکتک زدن
water jacket
ابدان
water jacket
صندوق اب
yellow jacket
زنبور زرداجتماعی
smoking jacket
ژاکت مردانه
donkey jacket
لباس
hacking jacket
کت سوارکاری
hacking jacket
کت اسب سواری
strait jacket
روپوش باز دارنده
disk jacket
جلد دیسک
donkey jacket
کار
dinner jacket
لباس مخصوص مهمانی رسمی
dust jacket
کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
caraco jacket
بالاتنهلباس
dust jacket
جلد کاغذی روی کتاب
pea jacket
ژاکت ضخیم ملوانان
pea jacket
کپنگ
registry jacket
پاکت مخصوص نامههای سفارشی
dinner jacket
اسموکینگ
shell jacket
بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
monkey jacket
نیمتنه کوتاه و چسبانی که ملوانان می پوشند
dust-jacket
جلد کاغذی روی کتاب
to dust one's jacket
کسیرازدن
reefing jacket
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
sports jacket
ژاکتمردانه
flak jacket
جلیقهضدگلوله
dust-jacket
کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
The jacket is too tight in the arms.
این ژاکت بازوهایش تنگ است.
colling water jacket
پوشش اب سرد
pea jacket or coat
کپنک
pea jacket or coat
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
double-breasted jacket
ژاکتپیلیدار
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
The tailor ruined my suit ( jacket , dress ) .
خیاط لباسم راخراب کرد
the blue
دریا
go off into the blue
آب شد و به زمین رفت
out of the blue
<idiom>
غیرمتقربه
ox blue
ابی سیرمایل به ارغوانی
blue
نیلی
the blue
اسمان
to look blue
افسرده یابوربنظرامدن
go off into the blue
ناپدید شدن
blue
اسمان نیلگون
out of the blue
غیر منتظره
blue
اسمان
blue
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue
آبی
powder blue
گردلاجوردفرنگی
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
powder blue
نیل رخت شویی
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
steel blue
رنگ ابی فولادی
sky blue
نیلگونی
prussian blue
ابی پروس
sky blue
رنگ ابی اسمان
prussian blue
رنگدانه ابی رنگ اهن دار
prussian blue
نیل فرنگی
sky blue
اسمانی
thumb blue
نیل گلولهای یاقالبی
electric-blue
آبیروشن
ice-blue
آبیکمرنگ
I kept saying it tI'll I was blue in the face.
آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
It tends to be blue . It is bluish.
بیشتر برنگ آبی می زند
She comes here once in a blue moon .
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
blue in the face
<idiom>
آرام گرفتن
once in a blue moon
<idiom>
به ندرت
once in the blue moon
خیلی بندرت
a bolt from the blue
از غیب
a bolt from the blue
مثل عجل معلق
blue
[joke]
<adj.>
زمخت
[جوک]
blue
[joke]
<adj.>
خشن
[جوک]
blue law
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue-black
آبیپررنگ
thymol blue
ابی تیمول
to burn blue
شعله یا نور ابی دادن
to by blue muder
فریاد کردن
to by blue muder
دادزدن
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
true-blue
پیرو متعصب
true-blue
هوادار دو آتشه
blue ball
توپآبی
blue beam
اشعهآبیکلاهکآبی
blue cap
صدفکبود
blue mussel
صدفدوکفهایآبی
blue tit
پرندهایکوچکبابالسرودم آبیوسینهزرددراروپا
peacock blue
رنگ ابی طاووسی
blue line
خط دفاعی هاکی
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
blue brittleness
شکنندگی ابی رنگ
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue book
کتاب ابی
blue book
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue blood
نجیب زاده اشراف زاده
blue blood
عضو طبقه اشراف
blue bell
گزارش بدرفتاری
blue devil
افسردگی
blue devil
ال
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
blue jay
زاغ کبود
blue gun
لوله پرتاب ابی
blue forces
نیروهای ابی
blue forces
نیروهای خودی
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
blue eyed
ابی چشم
blue eyed
زاغ
blue devil
دیو
blue bell
گزارش جنایت
blue bark
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue bark
گزارش حرکت
blue collar
کارگری
blue jeans
شلوارکاوبوی
blue jeans
شلوار کار ابی رنگ
royal blue
رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
blue water
دریای ازاد
black and blue
کبود و سیاه
blue-chip
سهام مرغوب
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip
سهام مرغوب
blue-collar
کارگری
blue blooded
نجیب زاده
blue baby
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
blue anealing
بازپخت ابی رنگ
big blue
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
big blue
IB
big blue
نام غیر رسمی IBM
blue fox
سگ روباه
alkali blue
ابی قلیا
acid blue
ابی اسیدی
blue-blooded
نجیب زاده
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue liner
مدافع
paris blue
جوهرابی روشن
bright blue
لاجوردی
bromthymol blue
ابی برم تیمول
peacock blue
رنگ ابی مایل بسبز
cobalt blue
لاجورد
dark blue
ابی سیر
dark blue
سرمه ای
indigo blue
ابی ایندیگو
intense blue
ابی سیر
king's blue
رنگ ابی متوسط
light blue
کبود
methyl blue
ابی متیل
milori blue
ابی میلوری
navy blue
کبود
navy blue
ابی سیر
once in a blue moon
گاه گاهی
oxford blue
ابی سیر مایل به ارغوانی
paris blue
یکجور نیل فرنگی
blue shift
جابجایی به سوی ابی
blue print
تون پلات ابی
blue vitriol
کات کبود
blue print
فون ابی
blue print
زمینه ابی
blue brittle
شکستگی ابی
blue print
رسم فنی
blue moon
مدت طولانی
blue moon
زمان دراز
blue mud
گل کبود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com