English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
board games بازی روی تخته
Other Matches
games بازیهای المپیک
waiting games صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
court games بازیهای محوطهای
commonwealth games جام کشورهای مشترک المنافع
ball games ورزش یا بازی با توپ
ball games گوبازی
ball games مسابقه
ball games هماورد
ball games شرایط وضعیت
games area محوطهبازی
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
video games بازی دیدنی
asian games بازیهای اسیایی
field games بازیهای میدانی
plympic games بازیهای المپیک
Olympic Games مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
power games بازی قدرتی
net games بازیهای توردار
racket games بازیهای راکتدار
recording of games ثبت بازیها
maccabian games المپیک یهودیان
goal games بازیهای دروازه دار
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
to play computer games بازی های کامپیوتری کردن
pan african games بازی های ملت های آفریقایی
pan american games بازیهای ملتهای امریکایی
board برد
above board به طور آشکار
across the board شامل تمام طبقات
across the board یکسره
above board بی حیله
over the board بازی شطرنج حضوری
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
i got it over board انرادرکشتی اوردم
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
to go on board سوارکشتی شدن
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
by the board از طرف پهلوی ناو
go by the board از ناو پرت شدن
To get on board. سوار کشتی شدن
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board صفحه مدار
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board تخته حاوی نقشه
board تخته پوش کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board شدن
board تابلوی امتیازات
board صفحه یامیز شطرنج
board سکوی شیرجه
board میز غذا
board غذای روی میز
across the board سرجمع
board پانسیون شدن
board منزل کردن
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board تابلو
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board سوار
board هیئت کمیسیون
board هیئت ژوری
board تخته
board هیات
board روکش کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board اغذیه
board جلد کردن تخته
board کشتی
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board مقوا
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board میزشوریادادگاه
switch board تابلوی برق
status board تابلوی وضعیت
side board میز دم دستی
shoulder board پیش فنگ
sliding board سرسره
spring board تخته شیرجه
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board هیات گزینش
sliding board سراشیبی
side board میز پا دیواری
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
side board میز کناری
splash board سپر پاشنه قایق
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
switch board صفحه تقسیم برق
straw board مقوای ضخیم
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
side board میز قفسه دار
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
status board تابلو وضعیت
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
eaves-board لب بام
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
ouija board لوح احضار
open board صحنه خلوت شطرنج
playing the board بازی بر صفحه
playing the board بازی فی نفسه
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
system board برد سیستم
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
for full board برای تمام پانسیون
for half board برای نیم پانسیون
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
diving board دایو
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته اتصال سیم
tea board سینی
wash board تخته رختشویی
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی نان بری
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
takeoff board تخته پرش طول
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
drian board تخته قطران
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com