English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
Search result with all words
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
Other Matches
meeting جنگ تن به تن
meeting انجمن جلسه
meeting یک دوره مسابقه
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meeting ملاقات اجتماع
meeting تلاقی همایش
meeting اجتماع
meeting ملاقات میتینگ
meeting انجمن
meeting نشست
meeting جلسه
meeting مجمع
meeting اتصال برخورد میتینگ
in the meeting of d may در جلسه سوم می
quaker meeting انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
extraordinary meeting نشست فوق العاده
quaker's meeting انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
The meeting was postponed. جلسه را عقب انداختند
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
meeting place مکانملاقات
public meeting اجتماع
public meeting تجمع
Those who attended the meeting. کسانیکه در جلسه حاضر بودند
quaker's meeting انجمن خاموش
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
official meeting ملاقات رسمی
prayer meeting انجمن دعا
official meeting اجتماع رسمی
meeting house عبادتگاه
meeting house معبد
to hold a meeting داشتن
closed meeting گردهمایی محرمانه
hunt meeting برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
to hold a meeting مجلس
to hold a meeting انجمن کردن
general meeting گردهمایی عمومی
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
to call a meeting جلسهای را اعلام کردن
closed meeting نشست مسدود
indignation meeting مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
general meeting جلسه عمومی
general meeting مجمع عمومی
to hold a meeting جلسه منعقد کردن
town meeting انجمن شهری
meeting house پرستش گاه
meeting engagment روز تصادمی
statutory meeting مجمع عمومی قانونی
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
extraordinary meeting نشست ویژه
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
track meeting مسابقه دوومیدانی
general meeting مجمع عمومی شرکت
international meeting مجمع بین المللی
option of meeting place خیار مجلس
My sister says she's looking forward to meeting you. خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
extraordinary general meeting مجمع عمومی فوق العاده
closed-door meeting مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
To conduct a meeting in an orderly manner. جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! شما کجا اینجا کجا !
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board انرادرکشتی اوردم
to go on board سوارکشتی شدن
board هیئت ژوری
by the board از طرف پهلوی ناو
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
To get on board. سوار کشتی شدن
go by the board از ناو پرت شدن
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board جلد کردن تخته
board روکش کردن
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board هیئت کمیسیون
board هیات
board منزل کردن
board پانسیون شدن
board تخته پوش کردن
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board تخته حاوی نقشه
board سکوی شیرجه
board تابلوی امتیازات
board شدن
board مقوا
board کشتی
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board سوار
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board میز غذا
across the board سرجمع
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board تابلو
over the board بازی شطرنج حضوری
across the board شامل تمام طبقات
board تخته
board صفحه مدار
board غذای روی میز
board صفحه یامیز شطرنج
board برد
above board به طور آشکار
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
above board بی حیله
board میزشوریادادگاه
across the board یکسره
board اغذیه
terminal board تخته اتصال سیم
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
switch board صفحه تقسیم برق
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
terminal board محوراتصال سیمها
switch board تابلوی برق
system board برد سیستم
takeoff board تخته پرش طول
playing the board بازی فی نفسه
plotting board پلاتینگ برد
tea board سینی
side board میز دم دستی
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
scaffold board تخته زیر پا
press board مقوای فشرده
scaffold board تخته چوب بست
programmer board برد برنامه ریز
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
range board میز تنظیم مسافت
selection board هیات گزینش
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
straw board مقوای ضخیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلو وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board تابلوی وضعیت
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board تخته شیرجه
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سراشیبی
sliding board سرسره
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board میز قفسه دار
side board میز کناری
side board میز پا دیواری
shoulder board پیش فنگ
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
terminal board تخته کلم
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
board games بازی روی تخته
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com