English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
board of directors هیات مدیره
board of directors هیئت مدیره
board of directors هیات نظار
Search result with all words
chairman of the board of directors رئیس هیات مدیره
board of [executive] directors هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of [executive] directors هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to vote somebody on the board of directors رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
chairman of the board [of directors/managers] مدیر عامل [شرکت]
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
Other Matches
directors نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
directors هدایت کننده
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors عضو هیئت مدیره
directors سرپرست
directors سوی دهنده
directors هادی
directors هدایت کننده اتش
directors کارگردان
directors برج هدایت تیر
directors سرپرست تیم بولینگ
directors فرنشین
directors مدیر
directors رئیس
directors اداره کننده
directors general رئیس کل
managing directors مدیر عامل
directors general مدیر کل
above board بی حیله
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board صفحه مدار
board برد
above board به طور آشکار
across the board شامل تمام طبقات
across the board یکسره
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board انرادرکشتی اوردم
go by the board از ناو پرت شدن
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
to go on board سوارکشتی شدن
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
by the board از طرف پهلوی ناو
To get on board. سوار کشتی شدن
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
over the board بازی شطرنج حضوری
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تابلو
board هیئت کمیسیون
board هیئت ژوری
board هیات
across the board سرجمع
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board منزل کردن
board پانسیون شدن
board تخته پوش کردن
board تخته
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board غذای روی میز
board میز غذا
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board جلد کردن تخته
board روکش کردن
board مقوا
board سکوی شیرجه
board صفحه یامیز شطرنج
board تابلوی امتیازات
board شدن
board سوار
board کشتی
board تخته حاوی نقشه
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سراشیبی
spring board تخته شیرجه
sliding board سرسره
side board میز دم دستی
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
shoulder board پیش فنگ
eaves-board لب بام
side board میز قفسه دار
side board میز کناری
side board میز پا دیواری
selection board هیات گزینش
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
tea board سینی
terminal board تخته اتصال سیم
terminal board محوراتصال سیمها
switch board صفحه تقسیم برق
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board مقوای ضخیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
terminal board تخته کلم
status board تابلو وضعیت
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
switch board تابلوی برق
system board برد سیستم
status board تابلوی وضعیت
takeoff board تخته پرش طول
seguin board تخته سگن
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board لوح احضار
open board صحنه خلوت شطرنج
plotting board پلاتینگ برد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
terminal board تخته ترمینال
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
board games بازی روی تخته
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی نان بری
thin board لا
drian board تخته قطران
circuit board برد مدار
circuit board تخته مدار
chip board نئوپان
chess board صفحه شطرنج
center board ته قایق بادبانی
casualty board تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
card board مقوای نازک
call board تخته اعلانات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com