English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
boiler plate سطح یخزده و سفت برف
Other Matches
boiler مولد بخار
boiler دیگ
boiler دیگ بخار
flue boiler دیگ بخار
steam boiler دیگ بخار
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler حمام آب
margine boiler دیگ بخار کشتی
wash boiler دیگ رختشویی
electric boiler دیگ بخار برقی
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
boiler maker سازنده دیگ بخار
boiler maker متصدی دیگ بخار
soap boiler صابون پز
boiler room اطاق دیگ بخار
bitumen boiler دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
boiler suits رجوع شود به coveralls
boiler suit رجوع شود به coveralls
internal firebox boiler دیگ درونسوز
nuclear boiler room اتاقکمولدبخارهستهای
low pressure boiler دیگ فشار ضعیف
Many people were hurt when the boiler exploded. وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
plate صفحه
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
L-plate تحتتعلیم
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
a plate یک بشقاب
plate تسمه
plate کلیشه
plate زره
plate ورقه
plate :بشقاب
plate صفحه فلزی ورقه
plate قاب
plate پلاک
plate صفحه اند
plate لوح
plate لوحه روکش
plate اندودن
plate متورق کردن
plate بقدر یک بشقاب
plate روکش کردن
plate اب دادن
plate زره پوش کردن
plate شیشه
plate نعل اسب
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate پلیت
plate ورقه اهن
plate روپوش دادن
plate پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate ورقه تنکه
plate لوحه
shielded plate صفحه محافظ
pole plate حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
plate valve سوپاپ بشقابکی
plate strap تسمه صفحه
positive plate صفحه مثبت
silver plate فرف نقره
silver plate اب نقره
silver plate نقره اندود
silver plate بانقره اندودن
screw=plate حدیده
screw plate حدیده
screw plate مفتول کش
rating plate پلاک قدرت
rating plate پلاک مشخصات
rating plate صفحه مشخصات
sole plate بالشتک
plate spring فنر بشقابکی
plate mark انگ
plate mark نشان عیار
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
plate girder تیر ساخته شده از تسمه
plate condenser خازن صفحهای
plate clutch کلاج دیسکی
plate clutch کلاج صفحهای
plate circuit مدار صفحه اند
plate capacitor خازن صفحهای
nickel plate اب نیکل دادن گالوانیکی
plate basket سبد قاشق و چنگال
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate mill دستگاه فرز غلطکی
plate shears قیچی ورق بر
plate roll غستگاه نورد صفحه
plate rheostat رئوستای صفحهای
plate rectifier یکسوساز صفحه
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
plate pulsing ضربه گری صفحه اند
plate puller انبر صفحه باتری
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
plate press پرس صفحه باتری
plate point نقطه پلیت
plate mill غستگاه نورد صفحه
pattern plate صفحه مدل
paper plate بشقاب کاغذی
sill plate صفحهپایه
side plate پیشدستی
salad plate بشقابسالادخوری
reel plate صفحهقرقرهای
pressure plate صفحهنگهدار
plate grid صفحهمشبک
pitcher's plate صفحهاتصال
pad plate صفحهلایی
needle plate صفحهسوزنی
mounting plate صفحهپایه
slide plate صفحهلغزان
specification plate صفحهاختصاصی
finger-plate ورق دست خور
crown-plate بالشتک
There is a plate missing. یک بشقاب کم است.
Could we have a plate for the child? آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
The plate is chipped. لبه بشقاب پریده است
warning plate صفحههشدار
warming plate صفحهگرم کننده
top plate صفحهبالایی
strike plate صفحهتوپی
splash plate صفحهآبپاش
home plate صفحهبازی
foot plate صفحه پایه
escutcheon plate صفحهروقفلی
tin plate حلبی
tie plate بالشتک ریل
theoretical plate بشقابک نظری
tally plate برچسب تست
tally plate برچسب ازمایش
surface plate تراز فلزی یا اهنی
surface plate تراز
stencil plate الگوی نقشه برداری
spring plate صفحه فنری
union plate صفحه چند چشمی
wall plate زیرسری
double plate صفحهیدوبله
dinner plate بشقابپلوخوری
armoured plate ورقهزرهی
absorbing plate صفحه جاذب
license plate پلاک
license plate نمرهی اتومبیل
book plate برچسب کتاب
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate صفحه جنبان
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
sole plate کف پنجره
negative plate صفحه منفی
copper plate صفحه مس
breast plate زره سینه
bottom plate صفحه مبنا
bolster plate صفحه برای مهار کردن
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bed plate پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
bed plate صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
bearing plate صفحه تکیه گاه
bearing plate صفحه اتکاء
battery plate صفحه باتری
base plate صفحه زیر ستون
base plate صفحه پای ستون
breast plate سینه بند اسب
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
buckled plate صفحه دولا شده
plate of a capacitor جوشن خازن
condenser plate جوشن خازن
chrome plate روکش کردن با کروم
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
centre plate keel drop
cap plate سرستون
cadminum plate ابکاری کادمیومی کردن
butt plate صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt plate صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate صفحه کف قنداق
buckled plate صفحه تاشده
baffle plate موج گیر
baffle plate سپر
active plate صفحه موثر
accumulator plate صفحه اکومولاتور
hot-plate اجاق برقی
hot-plate صفحه داغ
hot-plate چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot plate اجاق برقی
hot plate صفحه داغ
hot plate چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
plate glass شیشه سنگ شیشه تختهای
plate glass شیشه لوحی
number plate پلاک علائم مشخصه
anchor plate سپر
anchorage plate صفحه مهاری
angle plate صفحه زاویه دار
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
armor plate ورق زرهی
armor plate زره دار کردن پوشاندن بازره
armor plate حفاظ یا پوشش زرهی
armor plate زره
arched plate صفحه قوس دار
plate voltage ولتاژ اندی
plate supply تغذیه صفحه
plate saturation اشباع اند
plate current جریان صفحه اند
number plate پلاک شماره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com