English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bomb release point نقطه رهایی بمب
Other Matches
bomb release line خط رهایی بمب
bomb release line خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
release point نقطه رهایی
release point نقطه رهایی ستون راهپیمایی
computed air release point نقطه بارریزی پیش بینی شده
computed air release point نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
bomb مخزن
bomb بمباران کردن
bomb نارنجک
bomb بمب
A-bomb بمب اتمی
A-bomb با بمب اتمی حمله کردن
A-bomb بمباران اتمی کردن
H-bomb بمب هیدروژنی
bomb بن بست
bomb خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb out شروع شیرجه از هواپیما
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb غیر رسمی از بین رفتن
bomb شکست فاحش
bomb شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bomb بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
release کلیدقطع کننده
release ازاد سازی رهایی واگذاری
release ابراء
release شماره گونه یک محصول
release رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
release قراردادن محصول جدید دربازار
release گونه یک محصول
to release آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
to release one's right از حق خود چشم پوشیدن
release برگ مرخصی ازاد کردن
release رهاکردن
release ازادی
release ترخیص کردن کالا
release بخشودگی
release استخلاص ترخیص
release بخشش
release واگذار کردن
release ازاد کردن
release پخش
release اجازه صدور
release منتشر ساختن رهایی
release مرخص کردن
release رها کردن بمب
release اجازه ارسال پیام
release اعراض از حق به نفع دیگری
release ترک دعوی ابراء کسی از دین
release مفاصا"
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release رها کردن مچ
release ازگرو بیرون اوردن
release رها کردن
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
bomb cemetery محل تخریب بمبهای عمل نکرده
fusion bomb بمب فوزیونی
petrol bomb نوعیبمببنزینی
fusion bomb بمب ذوب کننده
bomb factory مکانغیرقانونیساختبمب
gas bomb بمب گازی
glide bomb بمب یا موشک لغزنده در هوا بمب لغزنده
cluster bomb قالب
cluster bomb کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb کلاستر
hung bomb بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
car bomb بمبیکهداخلیا زیر ماشینجاسازیکردهباشند
bomb scare اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
parcel bomb بمبیکهدرونبستهایجاسازیشدهوبهمحضبازشدندربستهمنفجرمیشود
cluster bomb لوستر چندشاخه شمش
bomb proof ضد بمب
depth bomb بمب زیرابی
letter-bomb بمب نامهای
neutron bomb بمب نوترونی
plastic bomb بمب پلاستیکی
plastic bomb بمب خمیری
atom bomb بمب اتمی
hydrogen bomb بمب هیدروژنی
hydrogen bomb بمب ترکیبی اتمی
depth bomb بمب عمل کننده در زیر اب
time bomb بمب ساعتی
an incendiary bomb بمب اتش زا یا اتش انگیز
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
wooden bomb بمب سالم و بادوام
fission bomb بمب شکافت
fission bomb بمب هستهای
fission bomb بمب اتمی
fire bomb بمب اتش افروزبنزینی
fire bomb بمب اتش زا
bomb reconnaissance شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
incendiary bomb بمب اتش زا
para bomb بمب چتردار
cluster bomb دسته
cluster bomb خوشه
bomb disposal تخریب بمب
para bomb بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
roadside bomb بمب دست ساز
cluster bomb گروه
bomb disposal از کار انداختن بمب
cluster bomb مین خوشهای
cluster bomb خوشه مین خوشهای
cluster bomb اویز چند شاخه
cluster bomb جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb سنبله دسته کردن
leaflet bomb بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
no voltage release فیوز مغناطیسی ولتپای
traffic release ساعت عبور ازاد خودروها
press release مطلب مطبوعاتی
day release کارآموزیمرتبطبارشتهتحصیلی
to release on parole با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
to release for a ransom با گرفتن فدیه ازاد کردن
release lever سطحآزادسازی
release treadle رکابرهاکننده
undervoltage release فیوز یکطرفه
magnetic release قطع مغناطیسی
less than release unit یکان درخط ترابری
less than release unit یکان منتظر حمل
pull release عامل قطع کشش
manual release آزادگردستی
margin release خروجازاشتباهات
piston release آزادسازیپیستول
bolt release چکاننده
bolt release رهاکننده گلنگدن
release of seizure رفع توقیف
pull release وسیله قطع کشش مین
release version نسخه نشر
release sinker رها کننده مین شناور
release on bail به قید کفیل ازاد کردن
release number شماره نشر
release from the obligation ابراء ذمه متعهد
release from the obligation ابراء دین
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
release altitude ارتفاع رها کردن بمب
freight release بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
freight release فهرنویسی
automatic release قطع کننده خودکار
overload release قطع کننده بار زیاد
indirect release قطع کننده غیرمستقیم
bolt release چفت ضامن
To burst ( exploded) a bomb. بمب ترکاندن
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
bomb alarm system سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
bomb impact plot بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bomb sighting system سیستم نشانه روی بمب سیستم هدف گیری بمب
smoke bomb discharger تخلیهبمبدوددار
cable shutter release حائلکابلپخش
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
tow release knob دکمهرهاییهوا
lens release button دکمهآزادکردنبیرونآوردنلنز
paper release lever محوررهاکنندهورقه
quick release system جداکنندهدستگاه
release setting screw دستهپیچشلکن
shutter release button دکمه
back order release حواله الف
vaccum release valve شیر خلاء شکن
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
low voltage release فیوز یکطرفه
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
drop worm release قطع حلزونی سقوطی
To release someone. To set someone free کسی را آزاد کردن .
to release [from responsibility, duty] معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
air bulb shutter release حبابحائلتخلیههوا
paper bail release lever محوررهاکنندهضامنورقه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
to come to a point بنوک رسیدن
off to a point باریک شده نوک پیدامیکند
point to point پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
to the point مربوط بموضوع
far point برد بینایی
three point فن 3 امتیازی کشتی
in point در خور
in point بجا
in point مناسب
point four اصل چهار
on the point of going در شرف رفتن
to come to a point باریک شدن
point to point 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point to point را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
to the point بجا
not to the point خارج از موضوع
let point امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point four رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point نقطه صفر
off the point بطور نامربوط
off the point بطور بی ربط
point to point نقطه به نقطه
point four چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
near point نقطه نزدیک
try for point تلاش برای کسب امتیاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com