English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (6 milliseconds)
English Persian
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
Other Matches
bombers هواپیمای بمب افکن
bombers بمب انداز
bombers بمب افکن
bombers هواپیمای بمباران
raided سیستم دیسک درایو سریع با فرفیت خطا, که ازچندین درایو که هریک ازبابت بررسی برای تشخیص خطا خواهد بود
raided تک ناگهانی حمله هوایی
raided تک هوایی
raided تک سریع تاخت و تاز
raided تاخت و تاز
raided یورش
raided حمله ناگهانی
raided ورود ناگهانی پلیس
raided یورش اوردن
raided هجوم اوردن
raided تک نفوذی سریع
raided کمین
inner city بخش مرکزی شهر
city شهر
city شهرک
city شهر
city شهر کوچک
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
Mexico City مکزیکوسیتی
Panama City شهر پاناما
Vatican City شهر واتیکان
city boundary شهرمرزی
Guatemala City پایتختگوآتمالا
Kuwait City کویت
New York City نیویورک
The city center . میدان ( مرکز ) شهر
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
provincial city شهرستان
city view نمای شهر
City Beautiful [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Garden city بوستان شهر
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
the city has been proclaimed قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
empire city نیویورک
city slicker رند
city slicker زرنگ
city slicker شهری
city editor نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
central city شهر مرکزی
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
City Hall بلدیه
City Hall شهرداری
City Hall ساختمان شهرداری
garden city شهریدرداخلیکباغستان
central city مرکز شهر
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
brown air city شهر با مه دود اسیدی
gray air city شهر با مه دود اکسیدی
Ho Chi Minh City شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
that city lies in ruins ان شهر خراب
The city was razed to the ground. شهر با خاک یکسان شد
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
the hill overhangs the city تپه به شهر مشرف است
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> هر کس به شهر خود شهریار است .
that city lies in ruins است
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
Enemy troops poured into the city. سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness . تمام شهر غرق درتاریکی بود
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com