English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
English Persian
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
bowling average معدل امتیاز بازیگربولینگ
Other Matches
bowling بازی بولینگ
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
lawn bowling بازی بولینگ روی چمن باتوپهای چوبی
lawn bowling بولینگ روی چمن
tenpin bowling نوعیبازیدرمحیطبسته
bowling greens چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
bowling alley مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bowling bag ساک بازیگر بولینگ
bowling ball توپبولینگ
bowling alley لین
bowling alley باریک راه
bowling alley تالار بولینگ
bowling alleys مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bowling alleys لین
bowling alleys باریک راه
lawn bowling بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
bowling alleys تالار بولینگ
lawn bowling point یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
with particular average مشمول خسارات خاص
particular average خسارت جزئی
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
average out میانگین در نظر گرفتن
average particular خسارت وارده بر کشتی
on average [on av.] در حالت کلی
average value میانگین
average value مقدار متوسط
average value ارزش میانگین
particular average خسارات جزئی
particular average خسارت خاص
average value مقدار میانگین
on average [on av.] در میانگین
over-average <adj.> بیش از حد متوسط
above-average <adj.> بیش از حد متوسط
above average <adj.> بیش از حد متوسط
on average [on av.] روی هم رفته
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
average خسارت
average معدل میانگین
average مقدار متوسط
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average معدل گرفتن
average خسارت بحری
average عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average ایجاد میانگین
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average در حالت کلی
average میانگین حسابی متوسط حسابی
average میانگین
average رویهمرفته بالغ شدن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average پیدا کردن
average درجه عادی میانگین
average میانه متوسط
average حد وسط
average معدل
average متوسط
average میانگین موفقیت
average متوسط خسارت در بیمه
average روی هم رفته
average حد متوسط
average میانگاه
goal average گل شماری
goal average گل اواژ
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average معاف از خسارات جزئی
average available discharge بده متوسط مفید
free of all average معاف از هرگونه خسارت
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
batting average میانگین توپزنی
average clause بند یا ماده خسارت
average voltage ولتاژ متوسط
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
average available discharge بده میانگینی دسترس
average adjustment تصفیه خسارت
average key کلیدوسط
average productivity بهره دهی متوسط
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
weighted average متوسط وزنی
weighted average میانگین موزون
weighted average میانگین وزنی
simple average میانگین ساده
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
moving average میانگین متحرک
moving average میانگین غلتان
monthly average متوسط ماهیانه
Nikkei average شاخصسهام درژاپن
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average latency تاخیر متوسط
average latency رکود متوسط
average intensity شدت جریان متوسط
average input نهاده متوسط
average heading جهت متوسط هواپیما
average heading جهت متوسط مسیر
average return بازده متوسط
average yield بازده متوسط
average flow جریان متوسط
average radius شعاع میانگاه
average radius شعاع میانه
average output محصول متوسط
average payment پرداخت متوسط
average price قیمت متوسط
average price میانگین قیمت
average product محصول متوسط
average product تولید متوسط
average productivity بازدهی متوسط
average life عمر متوسط
average life عمر میانگین
average life عمر متوسط اقلام دارائی
average flow بده میانگین
average revenue درامد متوسط
average revenue قیمت عادی
average deviation انحراف میانگین
average costs معدل هزینه کل محصولات
average cost میانگین هزینه
average cost هزینه متوسط
average conditions شرایط متوسط
average deviation انحراف متوسط
average conditions شرایط عادی
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average depth عمق متوسط
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average discharge بده میانگین
average discharge بده متوسط
average revenue قیمتی که خریدارمی پردازد
average expense هزینه متوسط
average error خطای میانگین
average speed سرعت متوسط
average speed سرعت متوسط حرکت
average efficiency بازده متوسط
average evoked potential پتانسیل فراخوانده متوسط
average degree of polymerization درجه متوسط بسپارش
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average fixed cost هزینه ثابت متوسط
average reaction rate مقدار متوسط واکنش
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
average limit of ice حد متوسط یخ
average molecular speed سرعت مولکولی متوسط
average net return بازده خالص متوسط
average variable cost هزینه متوسط
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
average revenue product درامد متوسط محصول
average seek time مدت متوسط جستجو
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
free of general average معاف از خسارات عمومی
average tax rate نزخ متوسط مالیات
fair average quality کیفیت متوسط مناسب
average total cost هزینه متوسط کل
average kinetic energy انرژی متوسط جنبشی
average variable cost هزینه متوسط متغیر
average variable cost متغیر
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average reaction rate سرعت متوسط واکنش
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to save y/s= APS
average purchase rate نرخ متوسط خرید
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
number average degree of polymerization میانگین عددی درجه بسپارش
reasonable of average wage fair اجرت المثل
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
long run average cost curve منحنی هزینه متوسط بلند مدت
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com