English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English Persian
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
Other Matches
bowling بازی بولینگ
bowling bag ساک بازیگر بولینگ
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
bowling average معدل امتیاز بازیگربولینگ
lawn bowling بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
tenpin bowling نوعیبازیدرمحیطبسته
bowling alleys باریک راه
lawn bowling بولینگ روی چمن
bowling greens چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
lawn bowling بازی بولینگ روی چمن باتوپهای چوبی
bowling ball توپبولینگ
bowling alley مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bowling alleys تالار بولینگ
bowling alley لین
bowling alley باریک راه
bowling alleys لین
bowling alleys مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bowling alley تالار بولینگ
lawn bowling point یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
green سبز
green PC رایانه سبز
green <idiom>
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green خرم
green تازه
green ترو تازه نارس
green بی تجربه
green رنگ سبز
green سبزیجات
green سبزشدن
green سبز کردن
green سبزه چمن
green معتدل
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
jade green رنک سبزمایل به ابی
village green میدان دهکده
to incline to green یا مایل بودن
to incline to green بسیبزی زدن
jade green رنگ سبز یشمی
in the green tree بخت سبز
in the green tree خوشبخت
in the green tree سرسبز
green wood چوب تر
green vegetable سبزی خوراکی
kendal green پارچه پشمی سبزرنگ
sea green رنگ سبز مایل بابی
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
long green اسکناس پشت سبز
long green دلار کاغذی پشت سبز
malachite green سبز مالاشیت
mead green سبز چمنی
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
pace of the green سرعت گوی
pea green زرد مایل بسبز
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
pea green سبز نخودی
Green Berets سبز کلاهان
green salad سالادسبز
Light green. رنگ سبز روشن
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
green thumb <idiom>
green with envy <idiom>
green with envy از حسادت ترکیدن
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
deep green رنگ سبز تند و تیره
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
Green architecture معماری سبز
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
green beans لوبیا سبز
to turn green سبز رنگ شدن
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Green Paper برگهنظرخواهی
green card کارت سبز
green cards کارت سبز
green pepper فلفل سبز
green peppers فلفل سبز
green ball توپسبز
green beam شعلهیسبز
green cabbage کلمسبز
green peas نخودفرنگی
green russula نوعیقارچسبز
green space فضایسبز
green walnut گردویتازه
practice green شروعبهسبزشدن
bottle green سبزپررنگ
Green Beret تکاور - کماندو
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
green light چراغ سمت راست
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green concrete بتن تر
green concrete بتن تازه
green concrete بتن تازه ریخته شده
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bice رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green crop علف تازه
green crop علیق سبز
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green eyed حسود
green eye حسد
green eye رشک
green dragon درافیون
green dragon لوف کبیر
green dragon فیل گوش
green dragon ارن
green bean لوبیای سبز
green alga جلبک سبز
green bone نیزه ماهی
pea-green سبز نخودی
green belts کمربند سبز
green belt کمربند سبز
green revolution انقلاب سبز
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
almond green رنگ مغز پستهای
bromocresol green سبز برموکرزول
grass green رنگ سبز چمنی
forest green رنگ سبز تیره مایل بزرد
forest green سبز زیتونی
emerald green سبززمردی
emerald green زمردین
emerald green زمردی
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
dark green سبزسیر
green gun لوله پرتاب سبز
green house گلخانه
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
green old wound زخم تازه
green onion پیازچه
green pea نخود سبز
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green pea نخود اتابکی
green stuff سبزیجات
green peak دارکوب سبز
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
green room انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
green stuff سبزی
green tea چای سبز
green sand ماسه تر
green house گرمخانه
green jaundice سبزی
green jaundice یرقان سبز
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
green meat گوشت کهنه
green meat سبزی
green meat گیاه خوراکی
green tea چایی سبز
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green vitriol زاج سبز
green mold کفک سبز
give someone the green light چراغ سبز نشان دادن
moss green color سبز جلبکی
moss green color رنگ سبز ماشی
green with a blue tint سبز مایل به ابی
green sand molding قالب ریزی تر
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
green sand mold قالب تر
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
red, green, blue سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
red green blindness رنگ کوری سبز- قرمز
all nature looked green همه جا سبز بود
green barley for fodder قصیل
green barley for fodder خصیل
to paint adoor green دری را رنگ سبز زدن
To turn green with envy. از حسد ترکیدن
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
fine green marble سنگ گندمی
yellow green alga جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
to paint adoor green رنگ سبز بدری زدن
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
Here ist my Green card. بفرمائید این کارت سبز من است.
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
A green leaf is the gift of a dervish . <proverb> برگ سبزى است تیفه درویش .
red green blue monitor مانیتور قرمز- سبز- ابی
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
As sure as [God made] little green apples he'll be back. او [مرد] صد در صد دوباره می آید.
Green tea is esteemed for its health-giving properties. ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com