English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bracket base پایهقلاب
Other Matches
bracket لچکی
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
bracket طاقچه سگدست پرانتز
bracket پایه
bracket دیوارکوب
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
bracket سگدست
bracket دسته
bracket نوعی کروشه با گوشههای صاف
bracket حالت معمولی کروشه
bracket مشابه 1329
bracket علامت چاپ که نشان میدهد یک دستوالعمل یا عمل باید جداگانه پردازش شود
bracket علامت پرانتز
bracket [ستون نگهدارنده دیوار]
bracket کژ پشت سنگی
bracket چنگک
bracket مشتی
bracket مقر اتصال پایه نصب
bracket کروشه
bracket طاقچه دیوار کوب
bracket پرانتز
bracket این علامت
bracket قلاب
bracket طاقچه دیوارکوب
bracket هلال یا دوبند گذاشتن
bracket طبقه بندی
bracket دوشاخه
bracket احاطه
bracket احاطه کردن تیر پایه انتن
end bracket گیرهتحتانی
hanger bracket قلابمعلق
mounting bracket دستهپایه
support bracket قلابمحافظ
square bracket براکت
square bracket کروشه
bracket fire اتش احاطهای
bracket bearing یاطاقان سگدست
bracket moulding [بستی به شکل دوخم]
ceiling bracket قلابسقف
bracket fire تنظیم تیرخیز به خیز
gutter bracket بست ناودان
gas bracket پایه گازسوز
gas bracket لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
wall bracket طاقچه
bracket light چراغ دیوار کوب
handrail bracket پایه نرده
motor bracket پایه موتور
shaft bracket نگهدارنده محور
shaft bracket محورنگهدار
dragon-bracket طاقچه دیوار کوب
eaves-bracket [سگ دست لب بام]
bracket [British E] پرانتز
round bracket پرانتز
pointed bracket پرانتز شکسته
curly bracket آکولاد
curly bracket دوابرو
square bracket قلاب
angle bracket پرانتز شکسته
right round bracket پرانتز بسته
left round bracket پرانتز باز
r base ار- بیس
base course قشر پی راه
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
first base اولینپایگاه
sub base زیر قشر
sub base زیر بستر
to base one self اعتماد کردن
to base one self تکیه کردن
base course لایه اساس قشر اساس
base course لایه شالوده
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
base 0 پایه 01
second base دومینپایگاه
base course قشر لعاب
base 0 decimal
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
base-court حیات بیرونی
Attic base پایه ی آتنی
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
fuse base پایه ی فیوز
hard base سکوی پرتاب مستحکم
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
magneto base پایه مگنت
loktal base لامپ قفلی
loctal base لامپ قفلی
lewis base باز لوویس
knowledge base پایگاه اگاهی
knowledge base پایگاه دانش
knowledge base پایگاه معلومات
inorganic base باز غیر الی
inorganic base باز معدنی
hard base باز سختbaseball
fox base+ فاکس بیس پلاس
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base پایگاه شناور دریایی
column base زیرستون
chart base چارت مادر
chart base چارت مبنا
center base میدان مرکزی
base unit یکان مبنا
bayonet base پایه لامپ میخی
base width عرض پایه پهنای پایه
base width ستبرای پایه
base unit یکای اصلی واحد اصلی
column base ته ستون
column base پایه ستون
filbert base پایگاه دروغین
filbert base پایگاه فریبنده
defense base پایگاه پدافندی
defense base پایگاه دفاعی
data base مبنای اطلاعات
data base پایگاه داده ها
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
conjugate base باز مزدوج
base unit یکای بنیادی
mobilization base مبنای بسیج
magazine base محلانبارخشاب
base of splat پایهپشتصندلی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
swivel base پایهگردنده
telescope base پایهتلسکوپ
time base مبدا زمانی
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
wave base سطحموج
tax base ماخذ مالیات
tax base مبنای مالیاتی
sprung base تشکفنری
centre base ستونمرکزی
pin base پایهمیله
schiff base باز شیف
lamp base پایهلامپ
hardwood base پایهسختچوبی
recharging base بخشتغذیه
fixed base پایهثابت
sinister base منحنیانتهایی
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
stanchion base زیرستون
polyacidic base باز چند اسیدی
polyacid base باز چند اسیدی
octal base هشت پایهای
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
prisoners base بازی گرگم بهوا
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
pseudo base شبه باز
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base مبنای نرم افزار
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
base unit یکان پایگاهی
base piece قنداق
base of origin مبداء اصلی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations پایگاه عملیات
fire base مبنای اتش
base of fire مبنای اتش
base number عدد پایه
base number عدد مبنا
base mortar خمپاره مبنا
base memory حافظه پایه
base map نقشه مبنا
base map نقشه پایگاه
base map نقشه مادر
base address آدرس مبنا
base loading بار اولیه
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base of wall روپی
base piece قبضه مبنا
army base پادگان نیروی زمینی
base piece توپ مبنا
base piece توپ اصلی
base period زمان مبنا
bare base پایگاه اشغال نشده
bare base پایگاه اماده نشده
base peak پیک مبنا
bare base فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
base pay حقوق ثابت بدون مزایا وفوق العاده
base path مسیر بین پایگاهها
base address نشانی پایه
base pairing جفت شدن بازی
base ore کانه کم عیار
base operation عملیات پایگاهی
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base band ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base flow جریان پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com