Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 140 (7 milliseconds)
English	Persian
brake wheels	چرخ های دندانه دار
Other Matches
wheels	جاروب کردن با پا
wheels	چرخ سمباده
wheels	چرخ
wheels	دور
wheels	چرخش
wheels	رل ماشین
wheels	چرخیدن
wheels	گرداندن
wheels	چرخ طایر
wheels	گردش ناو
wheels	اتحادیه ورزشی
wheels	ساسایی
There are wheels within wheels .	کاسه ای زیر نیم کاسه است
There are wheels within wheels . <proverb>	هر چرخ را چرخى مى چرخاند .
there are wheels within wheels	زیرکاسه نیم کاسه است
to oil the wheels	چرخها را روغن زدن
to skid the wheels	ترمزکردن
suck wheels	رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
to grease the wheels	چرخ هاراروغن زدن
driving wheels	چرخهایکمکیعقب
meals-on-wheels	سرویسآوردنغذابهدرخانه
catherine wheels	رجوع شود به pinwheel
hell-on-wheels <idiom>	شخص غرغرو وبدخلق
gear wheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ دنده ها
cogged wheels	چرخ های دندانه دار
steering wheels	غربالک
gear wheels	چرخ های دندانه دار
cogged wheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ های دندانه دار
spinning wheels	چرخ نخ ریسی
spare wheels	چرخ زاپاس
steering wheels	رل
steering wheels	چرخ فرمان
steering wheels	چرخ سکان فرمان اتومبیل
spinning wheels	چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheels	چرخ طیار
spinning wheels	دوک نخ ریسی
to spin one's wheels <idiom>	بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
d.c. brake	ترمز جریان دائم
brake	ترمز کردن
brake	عایق مانع
brake	ترمز
brake	درختستان
brake	بیشه
brake	ترمزکردن
brake	ضامن
brake	قطع درگیری
rock brake	بسفایج معمولی
muzzle brake	شعله پوش لوله توپ
power brake	ترمز سروو
press brake	پرس خمشی
brake wheel	چرخ دندانه دار
prony brake	ترمز پرونی
brake van	عایقواگن
prony brake	لگام پرونی
steering brake	قفل فرمان خود روشنی دار
steam brake	ترمز بخاری
aerodynamic brake	ترمزهوایی
brake cable	سیمترمز
brake fluid	روغن ترمز
brake lights	چراغ های ترمز
rear brake	ترمزعصبی
front brake	ترمزجلو
dynamic brake	ترمزدینامیکی
drum brake	ترمزحلقوی
brake valve	سوپاپ ترمز
chain brake	عایقزنجیر
brake pedal	ترمزپدال
brake pad	لایهترمز
brake lever	سطحترمز
brake hose	شلنگترمز
brake handle	ترمزدستی
brake caliper	لنتترمز
muzzle brake	دافع دهانه
air brake	ترمز هوایی
brake rigging	اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
brake weight	لنگر
brake wheel	ترمز چرخها
cane brake	نیزار
cane brake	نیستان
cane brake	نوعی ازعلف
disc brake	ترمز دیسکی
disc brake	ترمز صفحهای
brake shoe	کفشک ترمز
brake pressure	نیروی ترمز
brake lining	لنت ترمز
air brake	ترمز کمپرسی
brake collar	رینگ ترمز
brake horsepower	توان حقیقی مهاری
brake horsepower	نیروی ترمز
brake horsepower	توان مفید
air brake	ترمز بادی
brake lining	مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
electric brake	ترمز برقی
electric brake	ترمز الکتریکی
internal brake	ترمز داخلی
hub brake	ترمز چرخ
hoist brake	ترمز نقاله
leaf brake	خم کن
gear brake	ترمز سیستم انتقال
foot brake	ترمز پایی
prony brake	مهار پرونی
magnetic brake	ترمز مغناطیسی
emergency brake	ترمز اضطراری
hand brake	ترمز دستی
electromagnetic brake	ترمز مغناطیسی
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
hand brake lever	اهرم ترمز دستی
flexible brake tubing	لوله قابل انعطاف ترمز
brake expander mechanism	مکانیزم انبساط ترمز
brake expander cam	بادامک ترمز
brake cross shaft	محور ترمز
brake actuating lever	اهرم ترمز
back pedalling brake	ترمز باگردش ازاد
back pedalling brake	ترمز مسیر ازاد
air brake pressurizer	فشرنده هوا
load reaction brake	ترمز فشار باد
trailer brake valve	سوپاپ ترمز تریلر
brake lifting magnet	ترمز مغناطیسی اسانسور
trailer brake system	دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
foot brake pedal	پدال ترمز
brake shoe ring	رینگ کفشک ترمز
to cut brake or beat a r	گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
hand brake wheel	چرخترمزدستی
brake shoe carrier	نگهدارنده کفشک ترمز
rear brake pedal	پدالترمزانتهایی
brake mean effective pressure	مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
brake piston cup	رینگ پیستون ترمز
front wheel brake	ترمز چرخ جلو
front brake lever	اهرم ترمزجلو
air brake handle	دستهترمزهوایی
hand brake gear housing	دستهترمزموتورکابین
air brake pressure gage	مانومتر با ترمز هوایی
brake specific fuel consumption	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
hand brake winding lever	سطحپیچاپیچترمزدستی
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com