English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
branch control structure ساختار کنترل انشعاب
Other Matches
control structure ساختار کنترلی
control structure ساختارکنترل
control structure ساخت کنترل
loop control structure ساختار کنترل حلقه
sequence control structure ساختار کنترل ترتیبی
branch مشتق شدن
branch جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch شعبه
branch رشته
branch انشعاب
branch منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch شاخه شاخه شدن
branch شاخه دراوردن
branch بخش
branch شعبه رشته
branch فرع
branch شاخ
branch شاخه
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch رسته
branch دایره قسمت
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch شعبه زدن
branch تقسیم
branch [تیرک گوتیک در طاق]
Y-branch انشعابفرعی
branch رشته ساقه
branch رشته [دانشی]
branch شاخه [دانشی]
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no branch شغل بدون رسته
branch office شعبه
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
branch clip گوشیپزشکی
branch duct مجرایشاخهای
condeitional branch انشعاب شرطی
branch switch کلید
branch of a company شعبه شرکت
branch pipe پنجه اگزوز
branch office دفتر شعبه
case branch انشعاب شرطی
branch instruction دستورالعمل انشعاب
duty branch رسته
double branch چهارراهه
grid branch مدار شبکه
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
branch line خط فرعی
branch line شاخه
branch lines خط فرعی
branch lines شاخه
branch extension اتصال شنت
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
branch head دهانه ابگیر نهر درجه یک
service branch انشعاب
root and branch کاملا
root and branch اساسا
root and branch ازریشه
conditional branch انشعاب شرطی
fruit branch شاخهمیوه
duty branch رسته خدمتی
artillery branch رسته توپخانه
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
What is your branch of study? رشته تحصیلیتان چیست ؟
basic branch رسته اولیه
connecting branch اتصال یا پیوستگی
branch address نشانی انشعاب
branch extension اتصال موازی فرعی
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
branch depot امادگاه رستهای
branch cutter شاخه بر
branch cutter اهن دهره
air branch قسمت امور هوایی
branch cutout فیوز انشعاب
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
branch circuit مدار انشعابی
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
every branch of knowledge هرشاخه ازعلوم
olive branch اولاد
executive branch فرماندهی
olive branch شاخ زیتون
executive branch officer line : syn
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe منبعشاخهای
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
upper branch of meridian نصف النهار برین
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
branch qualified officer افسر متخصص رستهای
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
foam branch pipe لوله کف ساز
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
branch material curriculum برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
branch material position شغل سازمانی
branch immaterial position شغل همه رستهای
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
structure ساخت
structure ساختار ساخت
structure نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structure ساختمان اسکلت فلزی
structure سازه
structure سازمان سازمان دادن
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
structure سبک
structure روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure چهارچوب دار [قالی]
structure تشکیلات دادن
structure ساختمان
structure بنا
structure پی ریزی کردن ساختار
structure ترکیب سبک
structure سازمان
structure تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure طریقه
structure بنیان
structure استخوان بندی
structure ساختار
structure اساس
structure پیکره
sequence structure ساختار ترتیبی
tree structure ساختار درخت
tree structure ساخت درختی
fine structure ساختار فریف
tree structure ساختاردرختی
ring structure ساختار حلقهای
cellular structure ساختارسلولی سازه سلولی
pyramidal structure ساختار هرمی
cellular structure ساختار شبکهای
static structure ساخت ایستا
shell structure ساختار لایهای
class structure ساخت طبقاتی
shell structure ساختارپوستهای
hyperfine structure ساختار فوق فریف
relational structure ساختار رابطهای
concrete structure سازه بتنی
concrete structure ساختمان با استخوانبندی بتنی
super structure روسازی
surface structure روساخت
structure of an animal جانور
structure of an animal ساختمان
structure of a poem سبک یاساختمان شعر
structure factor عامل ساختار
structure chart نمودار ساختار
columnar structure ساختمان ستونی
soil structure ساختمان خاک
simple structure ساخت ساده
crystal structure ساختار بلور
program structure ساخت برنامه
electronic structure ساختار الکترونی
infra structure زیربنا
infra structure زیر ساخت
crystalline structure ساختاربلورین
crystalline structure سازه بلوری ساختمان کریستالی
crystalline structure ساختار بلوری
infra structure زیر بنا
ingots structure ساختار شمش
ingots structure ساختاربلوری اولیه شمش
institutional structure ساختار نهادی
intermediate structure ساختمان داخلی
internal structure ساختار داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
inverted structure ساختار معکوس
kekule structure ساختار ککوله
hoisting structure چوب بست بالابر
hierachical structure ساختار سلسله مراتبی
data structure ساخت داده ها
economic structure ساختار اقتصادی
dynamic structure ساخت پویا
force structure سازمان یکانها
force structure استخوان بندی یکان
grain structure ساختار بلوری
diamond structure ساختارالماسی
diamond structure ساختار الماس
group structure ساخت گروهی
deep structure ژرف ساخت
decision structure ساختار تصمیم
helical structure ساختار مارپیچی
database structure ساختار پایگاه داده ها
data structure ساختمان داده ها
data structure ساختار داده ها
laminated structure ساختمان لایهای
laminated structure ساختمان متورق
fine structure استخوانبندی فریف
nonisomorphic structure ساختارهای ناهمریخت
nuclear structure ساختار هستهای
nut structure ساختمانی که در ان خاکدانه ها کوچک و مکعبی هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com