Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (2 milliseconds)
English
Persian
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
Other Matches
cutoff
هرنوع وسیله قطع چیزی
cutoff
قطع جریان
cutoff
راه میان بر
cutoff point
نقطه برش
cutoff block
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
perforated cutoff
دیواره نیمه تراوا
beam cutoff
قطع اشعه
cutoff voltage
ولتاژ قطع
grid cutoff voltage
ولتاژ قطع شبکه فرمان
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
Y-branch
انشعابفرعی
no branch
شغل بدون رسته
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
branch
رشته
[دانشی]
branch
[تیرک گوتیک در طاق]
branch
شاخه
[دانشی]
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch
منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch
شعبه رشته
branch
بخش
branch
شاخه دراوردن
branch
شاخه شاخه شدن
branch
رشته
branch
انشعاب
branch
شعبه
branch
فرع
branch
رسته
branch
دایره قسمت
branch
شعبه زدن
branch
شاخه
branch
شاخ
branch
رشته ساقه
branch
تقسیم
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
مشتق شدن
every branch of knowledge
هرشاخه ازعلوم
double branch
چهارراهه
basic branch
رسته اولیه
duty branch
رسته
branch office
شعبه
descending branch
شاخه نزولی مسیر گلوله
grid branch
مدار شبکه
executive branch
فرماندهی
executive branch
officer line : syn
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
fruit branch
شاخهمیوه
branch duct
مجرایشاخهای
branch clip
گوشیپزشکی
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
service branch
انشعاب
root and branch
کاملا
root and branch
اساسا
root and branch
ازریشه
duty branch
رسته خدمتی
branch line
خط فرعی
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
branch cutter
اهن دهره
branch extension
اتصال شنت
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
branch depot
امادگاه رستهای
branch cutter
شاخه بر
branch line
شاخه
branch cutout
فیوز انشعاب
branch lines
خط فرعی
branch lines
شاخه
branch circuit
مدار انشعابی
air branch
قسمت امور هوایی
branch address
نشانی انشعاب
artillery branch
رسته توپخانه
branch extension
اتصال موازی فرعی
branch head
دهانه ابگیر نهر درجه یک
olive branch
شاخ زیتون
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
condeitional branch
انشعاب شرطی
conditional branch
انشعاب شرطی
case branch
انشعاب شرطی
branch switch
کلید
olive branch
اولاد
branch pipe
پنجه اگزوز
branch office
دفتر شعبه
branch of a company
شعبه شرکت
branch instruction
دستورالعمل انشعاب
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
branch immaterial position
شغل همه رستهای
foam branch pipe
لوله کف ساز
lower branch of meridian
نصف النهار زیرین
branch material curriculum
برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
branch material position
شغل سازمانی
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
upper branch of meridian
نصف النهار برین
branch control structure
ساختار کنترل انشعاب
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe
منبعشاخهای
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com