Dictiornary-Farsi | breach of prison | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 67 (5 milliseconds)

English	Persian
breach of prison	جرم فرار از زندان


Other Matches

prison	زندان
from out the prison	از توی زندان
prison	زندان کردن
prison	وابسته به زندان
prison	حبس
prison	محبس
to carry off to prison	بزندان کشیدن
to break the prison	گریختن از زندان
state prison	زندان دولتی
state prison	زندان ایالتی
prison psychosis	روان پریشی زندان
prison breaking	زندان گریزی
prison breaker	زندان گریز
prison bird	کسیکه زندان خانه او شده است
to commit to prison	درزندان افکندن
to put in to prison	بزندان افکندن
to put in to prison	زندانی کردن حبس کردن
open prison	زندانیکهبهزندانیانآزادیبیشتریدادهمیشود
prison camps	اردوگاه زندانیان
prison camps	بازداشتگاه بیرون شهر
prison camps	زندان صحرایی
prison camp	اردوگاه زندانیان
prison camp	بازداشتگاه بیرون شهر
prison camp	زندان صحرایی
He eventually landed in prison .	عاقبت کارش بزندان کشید
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
breach	رخنه
breach right	تجاوز به حقوق
breach	سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach	تجاوز به حقوق دیگران
breach	نقض
breach	نفوذ کردن
breach	رخنه کردن در
breach	ایجاد شکاف کردن
breach	نقض کردن نقض عهد کردن
breach	نقض عهد
breach	مین نمیکنند
breach	قانون شکنی
breach	خطای رد یک توافق
breach	نقض عهد نقض کردن
breach of the peace	بهم زدن ارامش عمومی
pound breach	هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
breach of friendship	بهم زدن دوستی
breach of the law	نقض قانون
a breach in the fence	سوراخی در حصار
breach of a close	تجاوز به ملک دیگری
breach of an obligation	تخلف از تعهد
breach of close	تجاوز به ملک دیگری
breach of promise	شکستن پیمان ازدواج
breach of promise	نقض قول
breach of peace	اخلال در نظم عمومی
breach of duty	ترک وفیفه
breach of duty	ترک خدمت
breach of covenant	نقض عهد
breach of covenant	تخلف از شرط
breach of propriety	عدم رعایت اداب
breach of rule	نقض قانون
breach of contract	تخلف از قرارداد
breach of contract	نقض قرارداد
breach of contract	نقض مفادقرارداد
breach one's promise	بد عهدی
breach of trust	کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
breach of trust	خیانت در امانت
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
breach of diplomatic relations	قطع روابط سیاسی
to report somebody [to the police] for breach of the peace	از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن

breach of prison

جرم فرار از زندان