English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
break bulk point نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
Other Matches
break bulk تفکیک محصولات
to break bulk خالی کردن بار
break bulk cargo محمولات تفکیک شده
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
break bulk agent عامل تفکیک محصولات
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
break even point نقطه عطف
break even point نقطه توازن دخل وخرج دخل و خرج سر به سر
break point نقطه توقف
point break موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
bulk حجم کلی
bulk بخش
bulk جرم
bulk توده
bulk حجم
bulk فله
bulk در حجم بزرگ
bulk پاک کردن یک دیسک یا نوار مغناطیسی در یک عمل
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
bulk مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
bulk حجم بزرگی از چیزی
bulk بصورت عمده
bulk جثه
bulk جسم
bulk تنه
bulk اندازه
bulk بصورت توده جمع کردن
bulk انباشتن
bulk توده اکثریت
bulk عمده
bulk قسمت بزرگ
bulk قسمت عمده
bulk یک جا
bulk بارقوال
bulk پرحجم
bulk لش
bulk جسامت حجم
in bulk جملهای
in bulk همینطوری
in bulk بی فرف
bulk loading بارگیری در مخازن
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
bulk material اماد حجیم
bulk material اماد یک جا
bulk head دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
bulk gravity چگالی فاهری
bulk eraser degausser
bulk density چگالی تودهای
bulk density چگالی حجمی
bulk density چگالی کشیدگی
bulk cargo بار قوال
bulk cargo بار یک پارچه
bulk cargo بارحجیم بار عمده
bulk buying خرید بصورت عمده
bulk cargo محموله حجیم
bulk cargo کالای فله بار فله
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
bulk cargo بار فله
bulk concrete بتن تنیده
bulk deformation تغییر شکل حجمی
bulk material امادقوال
bulk material مواد اولیه حجیم
bulk modulus ضریب کشیدگی
bulk buy عمدهخر-کسیکهیکجاخریدمیکند
bulk transport حمل بار به صورت فله
bulk buying خرید درحجم زیاد
bulk buying خرید فله
bulk supply اماد با کانتینر
bulk supply اماد به طور قوال
bulk supply اماد عمده
bulk strain تغییر شکل نسبی حجمی
bulk stock ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
bulk terminal اندازهپایانی
bulk stock ذخایر قوال
bulk yarn نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
bulk oil نفت بی فرف
bulk petroleum سوخت مخزنی
bulk petroleum سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند
bulk polymerization بسپارش تودهای
bulk production تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
bulk production تقسیم سوخت درفروف کوچک
bulk properties خواص گروهی
bulk storage انباره پرگنجایش
bulk storage انباره پر گنجایش
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
of agreat bulk تنه دار
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
of agreat bulk طش دار
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk petroleum products فراوردههای نفتی قوال
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
bulk modulus of elasticity ضریب کشسانی حجمی
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
bulk replacement storage سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
bulk liquid storage space حجم کلی مخزن
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
break out در گرفتن
break down <idiom> ازکار افتادن
off break کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
break up value قیمت رهایی
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
break away گسیختگی
break away جدائی
break up (with someone) <idiom> قهر کردن
get a break <idiom> فرصت داشتن
break down <idiom> تجزیه وتحلیل
break-in رام کردن
to break apart شکستن
break نقض کردن
break خردکردن
break شکستن
to break apart جداکردن
to break a way موانع را ازراه خودبرداشتن
break-up امیختگی
to break in به زور و غیر قانونی وارد شدن
break up حد فاصل علایم مشخصه هدف
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
break away قطع رابطه کردن
break in upon قطع کردن صحبت کسی
to break a دونیم کردن
to break a شکستن
break شکاف
break out تاول زدن جوش زدن
break through شکاف
break through نفوذ
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
break up تفکیک کردن
break up تجزیه
break up انحلال
break in حرز را شکستن وبزور داخل شدن
break in درمیان صحبت کسی دویدن
break even بی سود و زیان
break through رخنه
break through رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
break through عبورازمانع
break out شیوع یافتن
break out شیوع
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
break off رهایی ازدرگیری
break off قطع تماس با دشمن
break off فرمان قطع تک در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
break off موقوف کردن
break off قطع کردن
break even سربه سر
break even سربسرشدن
break down اسیب دیدن
break down تقسیم بندی کردن
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
break down ازاثر انداختن
break down درهم شکستن
break down درهم شکننده فروریختن
break down سقوط ناگهانی
break in رام کردن
break-in حرز را شکستن وبزور داخل شدن
break down تجزیه
break down تفکیک
break even صافی درامدن
break even بی سود و زیان شدن
break up مرز علایم مشخصه هدف
break up منحل کردن
break down توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
break down شکست فروریختگی پنچری
break down شکستگی
break-in درمیان صحبت کسی دویدن
to break off خاتمه دادن
break راحت باش
break گسیختگی
break شکست
break زنگ تفریح
break فتن
break جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
break شکستن موج
break ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break ازهم باز کردن
to break out فاش یا افشاندن
to break off موقوف کردن
to break off جداکردن
to break off کندن
to break in گرفتن
to break in شاخ شکستن سوغان
to break in رام کردن
to break out درگرفتن
to break out شایع شدن
to break one's f. قول دادن
to break down ازپا انداختن
break شکستگی
to break out بیرون ریختن
to break up بهم زدن
break نقطه فرودپرنده
break عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
break خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com