English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
break into the market در بازار رسوخ کردن
Other Matches
market مرکزتجارت
market محل داد وستد
market بازار
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
market value قیمت بازار
market value ارزش بازاری
market value در بازار قیمت بازار
market درمعرض فروش قرار دادن
market فروختن
market به بازار عرضه کردن
down-market رجوع شود به downscale
market value ارزش
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market در بازار دادوستد کردن
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market بازار فروش [اقتصاد]
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market forces عوامل موثردر بازار
market forces نیروهای بازار
market freedom ازادی بازار
to put on the market به بازار عرضه کردن
market failure شکست بازار نارسائی بازار
market imperfection ناقص بودن بازار
market imperfection نقص بازار
market leader پیشقدم در بازار
market functions وفائف بازار
market leader پیشرو بازار
market leader دارای رهبریت بازار
market mechanism طرز کار بازار
carpet market بازار فرش
market freedom ازادی تجاری
market information اطلاعات و دادههای بازار
to place on the market به بازار عرضه کردن
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
market overt بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market price قیمت بازار
market prices قیمتهای بازار
market prices قیمتهای تعیین شده در بازار
market review بررسی بازار
market survey بررسی بازار
market risk خطر بازار
market overt بازار اشکار
market oriented در جهت بازار
market oriented بازاری
to put on the market درمعرض فروش قرار دادن
market penetration نفوذ به بازار
to place on the market درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market فروختن
to place on the market فروختن
market mechanism مکانیسم بازار
market opportunity فرصت بازار
market segmentation تقسیم بازار
falling market بازار رو به زوال
cornering the market خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market قبضه نمودن بازار
foreign market بازار خارج
commodity market بازار کالای مصرفی
commodity market بازار مواد اولیه
commodity market بازار کالا
capital market بازار سرمایه
buyers market بازار خرید
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
buyer's market بازاری که درکنترل خریدارست
credit market بازار اعتباری
labour market متقاضیکار
fair market بازار مکاره
fair market هفته بازار
exchange market بازار اسعار
exchange market بازار داد و ستد
market gardening شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
easty market بازاراست تا
market garden مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
domestic market بازار داخلی
dead market بازار کم فروش
dead market بازار کساد
On the free market . دربازار آزاد
buyer's market بازار خرید
bullish market بازار رو به رونق
bullish market بازار احتکاری
widening of market گسترش بازار
loan market بازار وام
wage market بازار دستمزد
to rig the market با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
market acceptance پذیرش کالا توسط بازار
market appraisal سنجش بازار
market channels مجاری توزیع
market gardener باغکار سبزیکار
market demand تقاضای بازار
market equilibrium تعادل بازار
labor market بازار کار
imperfect market بازار ناقص
bullion market بازار شمش
bull the market بازار را گرم کردن
To depress the market . بازار را کساد کردن
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
futures market بازار خرید و فروش سلف
gold market بازار طلا
cattle market محلفروشاحشام
home market بازار داخلی
home market بازار داخل کشور
flea market <idiom> بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
market failure ناتوانی بازار
market segmentation تجزیه بازار
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
market research بازارپژوهی
market research تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research بررسی بازار
the market is dull بازار کساداست
the market is dull بازار راکد است
spot market بازار معاملات نقدی
spot market بازار نقدی
soft market بازار با تقاضای خوب
sharing the market تقسیم بازار
seller's market بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
seller's market بازار فروشنده
security market بازار اوراق بهادار
securities market بازار اوراق بهادار
rig the market با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
price market وضع کردن قیمت در انحصار
perfect market بازار کامل
organized market بازار سازمان یافته
market research تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market economy اقتصاد بازار
market place بازار
market places بازار
open market بازار ازاد
open market بازار باز
open market بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
free market بازار ازاد
Common Market بازار مشترک
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market بلژیک
Common Market فرانسه لوکزامبورگ و هلند
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies اقتصاد بازار
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
money market بازار پول
flea market سمساری
financial market بازار مالی
narrow market بازار محدود
oil market بازار نفت
to make a market of معامله کردن
black market دربازارسیاه معامله کردن
bearish market بازار رو به افول
market system نظام بازار
market trends روندهای بازار
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market share سهم بازار
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market structure ساخت بازار
stock market بورس سهام وارز
market structure بنیان بازار
stock market بورس کالاهای مختلف
black market بازار سیاه
market trust بازار انحصاری
mass market product محصول پر فروش
aggregate market supply عرضه کل بازار
The gold market is booming . بازار طلااینروزها گرم است
free market economy اقتصاد بازار ازاد
black market operations عملیات بازار سیاه
dual labor market بازار کار دوگانه
demand and supply market بازار عرضه و تقاضا
market rate of interest نرخ بهره بازار
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market clearing price قیمت تعادل در بازار
the islamic inspector of the market محتسب
market demand schedule صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
market directed economy اقتصاد مبتنی بر بازار
open market operations عملیات بازار ازاد
open market rate نرخ بازار ازاد
open market price قیمت بازار ازاد
market grades and grading طبقه بندی بازار
aggregate market demand تقاضای کل بازار
free market system نظام بازار ازاد
foreign exchange market بازار ارز
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
developed market economy countries کشورهای مرفه
He eats bread at the ruling market price. <proverb> نان را به نرخ روز مى خورد .
to break out بیرون ریختن
to break one's f. قول دادن
to break down ازپا انداختن
get a break <idiom> فرصت داشتن
to break off خاتمه دادن
to break off موقوف کردن
to break off جداکردن
to break in رام کردن
to break in شاخ شکستن سوغان
to break in گرفتن
to break apart جداکردن
to break up شخم کردن
to break a دونیم کردن
to break a شکستن
to break out فاش یا افشاندن
to break out شایع شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com