Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
breech block carrier
حامل کولاس
breech block carrier
الات متحرک
Other Matches
breech block
گلنگدن
breech block
کولاس
breech block
گاوه کولاس
breech
ته تفنگ
breech
ته دار کردن
breech
جان لوله قسمت پیچ کولاس
breech
کولاس
breech
کفل
breech
ته توپ
breech
محفظه کولاس
breech guard
حافظتهساز
sliding breech
چهارچوبمتحرکتهتوپ
breech loader
تفنگ ته پر
breech boresight
صفحه محوریابی کولاس
breech ring
محفظه کولاس
breech ring
حلقه کولاس
breech recess
محفظه کولاس
breech mechanism
مکانیسم کولاس
breech mechanism
دستگاه کولاس
breech loading
پر کردن تفنگ از ته
breech loading
ته پر
breech head
پیشانی جنگی گلنگدن یا کولاس
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
breech chamber
محفظه خرج انفجار
carrier
حمل کننده
T carrier
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier
حامل
carrier
مکاری
carrier
متصدی حمل و نقل
carrier
وسیله حمل و نقل
carrier
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier
carrier aircraft
carrier
حامل غلطک حمال
carrier
نامه بر
carrier
باربر
carrier
ناو هواپیمابر
carrier
دستگاه کاریر
carrier
برنامه حامل میکرب
carrier
موج حام-ل
carrier
ترک بند
carrier
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
مشابه 1595
carrier
ارسال داده ساده
carrier
داده ارسالی موج مانند
carrier
موسسه حمل و نقل
carrier
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier sense
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
air carrier
شرکت ترابری هوایی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
carrier system
سیستم حامل
carrier wave
موج حامل
aircraft carrier
carrier : syn
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
aircraft carrier
ناو هواپیمابر
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's lien
در گرو شرکت حمل
ammunition carrier
مهمات بیار
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
battery carrier
شاسی باتری
ball carrier
بازیگری که با توپ میدود
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier detect
کشف حامل
attack carrier
ناو هواپیمابر افندی
carrier frequency
فرکانس حامل
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency
فرکانس موج حامل
carrier gas
گاز حامل
carrier handle
دستگیره حمل
carrier handle
دسته حمل
carrier frequency
بسامد حامل
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
personnel carrier
خودرو نفربر
personnel carrier
نفربر
carrier detect
تشخیص حامل
oxygen carrier
اکسیژن بر
luggage carrier
ترک بند موتورسیکلت
letter carrier
چاپار
letter carrier
نامه رسان پستچی
image carrier
حامل تصویر
lumber carrier
کشتی تیر بر
hod carrier
ناوه کش
puck carrier
گوی دار
sound carrier
حامل صوت
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
suit carrier
پوششکتوشلوار
piton-carrier
میخحامل
negative carrier
محلقرارگیرینگاتیو
log carrier
حاملچوبگرد
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
weapon carrier
حامل جنگ افزار
water carrier
دلو
video carrier
حامل ویدئو
troop carrier
نیرو بر
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
helicopter carrier
ناو هلیکوپتر بر
fuse carrier
فیوزگیر
fuse carrier
نگهدارنده فیوز
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier
گاراژ دار
combination carrier
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier
متصدی حمل ونقل
color carrier
حامل رنگ
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
carrier pigeon
کبوتر نامه بر
carrier pigeon
کبوتر قاصد
carrier pigeons
کبوتر نامه بر
carrier pigeons
کبوتر قاصد
common carrier
مکاری
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
free carrier
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
data carrier
حامل داده
data carrier
حامل داده ها
data carrier
داده بر
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
brake shoe carrier
نگهدارنده کفشک ترمز
carrier color signal
پیام رنگی حامل
antisubmarine carrier group
ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
three-tier car carrier
حملماشینسهطبقه
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
carrier task force
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
carrier chrominance signal
پیام رنگ تابی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
carrier striking force
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
carrier color signal
پیام رنگ تابی
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
attack aircraft carrier
ناو هواپیمابر تهاجمی
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
automatic carrier landing system
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
high frequency carrier cable
کابل کاریر فرکانس بالا
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
block
قالب کردن
block
وقفه
block
دفاع در مقابل ابشار
block
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
بلوک
block
کنده مانع ورادع
self block
خودبندی
block
توده
block
سدکردن غیرمجاز حریف
block
جعبه قرقره
block
دفاع
block
سد کردن خطا
block
سد
block
انسداد
block
قطعه
v block
گونیای جناقی
block
بستن مسدود کردن
block
مانع شدن از بازداشتن
the block
مردن بوسیله گردن زنی
block
توده قلنبه
block
بلاک
block
توقف رویدادن چیزی
block
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block
مسدودکردن
block
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
قالب ریختن
block
بلوک ساختن
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
بنداوردن
block
یک دستگاه ساختمان
on the block
<idiom>
فروخته شده
block
سد کردن
block
فراکسیون
block
مانع شدن
block
بندال
block
بلوک سیمانی
block
قرقره طناب خور
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block out
جاسازی
block
قطعه زمین
block
سد قالب
block
قرقره
block
پارازیت
block
مانع
block
کنده
block
منطقه
plummer block
کنده شفت
pierce the block
شکافتن دفاع
spike over the block
ابشار از بالای دفاع
pierce the block
ابشار محکم غیرقابل دفاع
plummer block
کنده محور
hat block
قالب کلاه
radius block
بلوک شعاعی
starting block
سکوی شروع
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
offensive block
دفاع تهاجمی
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
one man block
تک دفاع
leg block and under over
فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com