English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
broadcast station ایستگاه فرستنده
Other Matches
broadcast پخش خبر کردن
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
broadcast 1-
broadcast تصویر ویدیویی یا سیگنالی که مشابه نمونه آن در ایستگاه تلویزونی است
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast پیامی که در شبکه به همه صادر شود
broadcast انتشار
broadcast سخن پراکنی
broadcast منتشر کردن
broadcast اشاعه دادن رساندن
broadcast پخش کردن
broadcast سخن پراکنی پراکندن
broadcast داده پراکنی
broadcast پراکندگی
broadcast اعلام کردن
broadcast پخش اخبار
broadcast پراکندن
broadcast منتشر
outside broadcast برنامهتلویزیونییارادیوییکهدرهوایآزادضبطشود
broadcast پخش
to broadcast seed تخمی که درهمه جا پاشیده شود
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station ایستگاه رله مخابراتی
on station روی هدف
on station پروازهواپیما بالای هدف
on station اماده باش بالای هدف
sub station پست فرعی
station مقام مستقرکردن
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
on station رسیدن به هدف
station جایگاه
station موقعیت اجتماعی وضع
station محل
station پست
station درپست معینی گذاردن
station رتبه
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station سکون پاتوق
station وقفه
station جا درحال سکون
station مرکز
station پاسگاه
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station یا مقصد استفاده میشود
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station ایستگاه
station پایگاه
station استقرار یافتن
station محل ماموریت
station مستقرکردن
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
relay station ایستگاه واسطه
relay station ایستگاه رله
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
remote station ایستگاه دور دست
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station bill جدول محلها
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
station car اتومبیل استیشن
repeater station مرکز تقویت کننده
remote station ایستگاه راه دور
remote station ایستگاه دوردست
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reading station ایستگاه خواندن
loading station ایستگاه بارگیری
key station ایستگاههای کلید
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
induction station مرکز پذیرش
hydroelectric station نیروگاه ابی
homing station رادارهای کنترل هوایی
homing station رادارردیاب
homing station ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
master station شاه ایستگاه
master station ایستگاه اصلی
master station پست اصلی مخابرات
railway station ایستگاه راه اهن
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
pumping station تلمبه خانه
orienting station ایستگاه توجیه
slave station ایستگاه فرعی
observation station دیدگاه
naval station پایگاه دریایی
mobile station فرستنده متحرک
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
station model مدلهواشناسی
station entrance ورودیایستگاه
station circle چرخههواشناسی
receiving station ایستگاهدریافت
passenger station ایستگاهمسافرین
local station ایستگاهکانونی
intercom station ایستگاهداخلی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station ایستگاه ردیابی
station platform سکویایستگاه
train station ایستگاهقطار
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station حوزهرایگیری
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station ایستگاهزیرزمینی
transmitting station ایستگاهارسال
work station محل کار
wireless station ایستگاه بی سیم
wireless station فرستنده
subscriber's station مرکز مشترک
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping در خط نگهداشتن ناو
station house ایستگاه راه اهن
station house مرکزکلانتری
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
telephone station جایگاه تلفن
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
traverse station ایستگاه پیمایش
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
to station oneself مقیم شدن
to station oneself جا گرفتن
tide station ایستگاه جزر و مد
telephone station تلفن خانه
station house ایستگاه کلانتری
close station خدمه بدو مرخص
boat station جای خدمه قایق
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
battle station پایگاه جنگی
battle station پایگاه رزمی
filling station پمپ بنزین
gas station پمپ بنزین
astronomic station رصدخانه
ambulance station ایستگاه امبولانس
broadcasting station ایستگاه رادیو
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
station wagons استیشن واگن
climatological station ایستگاه هواشناسی
clearing station پست تخلیه بیماران
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
power station کارخانه برق
power station ایستگاه مولدنیرو
amateur station فرستنده تفننی
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
station master رئیس ایستگاه
weather station ایستگاه هوا شناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
fire station ایستگاه اتش نشانی
space station ایستگاه فضایی
space station پایگاه فضایی
fire station پست اتش نشانی
fire station مرکز اتش نشانی
action station محل جنگ
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
power station نیروگاه
alert station ایستگاه اعلام خطر
alert station ایستگاه اماده باش
air way station خطوط هوایی
air way station ایستگاه کنترل
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
aid station پست امدادی
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
fire station اداره اتش نشانی
close station افراد بدو مرخص
exposure station ایستگاه عکاسی هوایی
exposure station ایستگاه هوایی
exempted station یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exempted station یکان مخصوص
enquiry station ایستگاه پرس و جو
emergency station محل اضطراری
duty station محل خدمت
dressing station درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
police station مرکز پلیس
fiscal station تاسیسات سریال
police station کلانتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com