Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
English
Persian
brown finish
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
Other Matches
brown out
کاهش جریان برق
Brown
قهوه ای
brown
قهوهای کردن
brown
برشته کردن
brown
سرخ کردن
brown
خرمایی
brown sugar
شکر خام
brown sugar
شکر سرخ
brown rust
سیاهک
brown minor
براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
brown major
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
brown major
براون بزرگتر
brown ware
سفالینه
brown study
عالم رویا و هپروت
brown-noser
متملق
brown ball
توپقهوهای
furnace brown
قهوهای کوره
little brown jug
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
nut brown
رنگ قهوهای فندقی
nut brown
رنگ شاه بلوطی
brown-noser
آدم چاپلوس
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
brown-noser
کاسه لیس
brown sequard syndrome
نشانگاه براون- سکار
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
brown air city
شهر با مه دود اسیدی
brown iron ore
سنگ اهن قهوهای
brown iron ore
لیمونیت
brown & sharpe wire gauge
اندازه براون- شارپ سیم
spearman brown prophecy formula
فرمول پیشگویی اسپیرمن-براون
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
finish
پرداخت کار
finish
پایان
to finish off
پرداخت کردن
to finish off
کارهای دست باخر را انجام دادن
to finish off
تمام کردن
finish
دست کاری تکمیلی
finish
پرداخت
finish
پایان مسابقه
finish
بپایان رسانیدن
finish
تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish
تماس انتهایی
finish
انتهای فرآیند یا تابع
finish
انجام دادن چیزی تا انتها
finish
به انتها رسیدن
finish
تکمیل کردن
finish
کامل کردن
finish
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish
تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
phosphate finish
روکش فسفات ضد زنگ و مات
plaster finish
اندود گچ
satin finish
جلا
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
satin finish
برق
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
finish knife
کارد یا تیغ
[مخصوص پرداخت سطح فرش]
end finish
گره جناقی
[گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
phosphate finish
لعاب فسفات
oil finish
روغن زنی دست اخر
early finish
زودترین زمان ختم یک فعالیت
dull finish
رخده مرده
dull finish
کالیبر مرده
brush finish
اج دادن
brush finish
خط انداختن
brush finish
مخطط کردن
bright finish
صافکاری براق
black finish
پوشش سیاه
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
finish line
خط پایان
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
mirror finish
درخشان
mirror finish
براق
hard finish
روکاری زبر
glaze finish
پرداخت برق یا لعاب
garrison finish
پیروزی غیرمنتظره
finish yarn
نوار پایان مسابقه
finish tape
نوار پایان مسابقه
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
latest finish time
دیرترین زمان ختم یک فعالیت
It was a racket from start to finish .
از اول تا آخرش کلک بود
to finish the ball into the net
با توپ گل زدن
[فوتبال]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com