Dictiornary-Farsi | brush contact loss | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
brush contact loss	افت زغال


Other Matches

brush friction loss	اتلاف مالشی زغال
brush off	زدایش
brush up	باقلم مو رنگ کردن
brush up	معلومات خود را تجدیدکردن
brush up	تجدیدخاطره کردن
brush	تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
the brush	صورت گری
the brush	نقاشی
brush	تندگذشتن بروس لوله
brush	زغال
brush	سمبه
brush	نقاشی کردن
brush	پاک کن
brush	ماهوت پاک کن
brush	لیف کفش پاک کن و مانند ان
brush	قلم مو
brush	علف هرزه
brush	ماهوت پاک کن زدن
brush off	اخراج بی ادبانه
brush off	پرده در بازی لاکراس
brush	مسواک زدن
brush	لیف زدن
brush	سمبه لوله
brush	سرسمبه نظافت ماهوت پاک کن
brush	برس
to brush over	مختصراقلم زدن
to brush up	پرداختن
to brush up	پاک کردن
to brush over	هنگام عبورپوز زدن
to brush over	دست کاری کردن
brush	وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brush	شکل وسیله برس در بسته نقاشی
brush	فرچه
brush	قلم مو زدن
brush	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush up on something <idiom>	تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
brush	اسیب رساندن مچ پای اسب با پای دیگر
brush	دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush	جاروبک
brush	شیشه شور
bottle brush	شیشه پاک کن
brush block	سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
brush back	پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
brush application	رنگزنی با قلم مو
brush rocker	فنر زغال
beaker brush	بشر شوی
brush and rails	مانعی مرکب از بوته و تیر دربالای ان
third brush generator	دینام با زغال اضافی
third brush regulation	تنظیم با زغال اضافی
lead of brush	پیشرفتن زغال
brush breaker	بوته کنی
brush discharge	تخلیه جارویی
paint brush	قلم موی نقاشی
pilot brush	زغال راهنما
positive brush	زغال مثبت
scrub brush	جاروب زبر
scrubbing brush	جاروب زبر
commutator brush	جاروبک کلکتور
collector brush	ذغال کلکتور
collector brush	زغال گرداور
negative brush	زغال منفی
painting brush	قلم مو
dust brush	گردگیر
end brush	تارهای انتهایی
file brush	برس سوهان
file brush	برس مخصوص پاک کردن سوهان
flesh brush	لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
fox brush	دم روباه
gauze brush	زغال توری شکل
grounding brush	زغال زمین
shaving brush	فرچه
hair brush	ماهوت پاک کن
brush matting	پوشش حصیری
brush lead	پیش رفتن زغال
lag of brush	پس رفتن زغال
brush lag	پس رفتن زغال
brush holder	پایه زغال
brush finish	اج دادن
brush finish	خط انداختن
brush finish	مخطط کردن
brush pressure	فشار زغال
brush revetment	سرشاخههای چیده شده کنارهم در کنار دیوار
clothes brush	ماهوت پاک کن
smoothing brush	قلم موی پرداخت
stick brush	قلم مو
carbon brush	ذغال
carbon brush	زغال کربنی
brush yoke	یوغ زغال
brush style	قالب قلم
brush ring	حلقه زغال
dust brush	گردپاک کن
air brush	رنگ پاش
round brush	بورسگردمویی
quill brush	برسگرد
pollen brush	پرزگرده
nail brush	ناخن پاک کن
nail brush	برس ناخن
pastry brush	برسخمیر
cleaning brush	برستمیزکننده
mascara brush	بورسریمل
curling brush	برسفر
fan brush	برسبادبزنی
flat brush	قلمصاف
brush with the law <idiom>	درگیری با قانون
styling brush	بورسفرم دهنده
vegetable brush	برسسبزیجات
carding brush	شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
air brush	برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
To have a wash and brush up.	سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
writing brush	قلمنوشتاری
wire brush	برسسیمی
tooth brush	مسواک
brush style	طرح قلم
vent brush	بورسروزنهدار
floor brush	برسکیف
loose powder brush	برسپنکیک
Comb ( brush ) your hair .	موهایت را شانه کن
weaving pattern brush	مجموعهبرسموجدار
brush shifting motor	سروموتور
pig tail of brush	سیم زغال
flat-back brush	برسدستهمسطح
brush pig tail	سیم زغال
carpet and floor brush	جارویکفوفرش
contact	تماس
contact	اتصال
to be in contact	تماس داشتن
contact	محل اتصال تماس گرفتن
Where can I contact Mr …. ?	کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contact	برخورد
contact	کنتاکت
contact	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact	قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact	اتصال الکتریکی برخورد
contact	تماس یافتن تماسی
contact	فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
brow brush and lash comb	شانهابرو
motor brush starting switch	سویچ زغالی
To refuse a criticism. To brush aside an objection.	ایراد واعتراضی رارد کردن
contact sparking	جرقه کنتاکت
interrupter contact	کنتاکت قطع
contact series	اتصال سری
line of contact	خط تماس
main contact	کنتاکت اصلی
interrupter contact	کنتاکت پلاتین
contact resistance	مقدار مقاومت کنتاکت
mercurial contact	کنتاکت جیوهای
contact report	گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact report	گزارش اخذ تماس
movement to contact	حرکت به اخذ تماس
contact sports	ورزشهای برخوردی
intermediate contact	کنتاکت واسطه
electric contact	کنتاکت الکتریکی
dry contact	اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
sliding contact	کنتاکت لغزشی
delayed contact	چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
contact with the net	خطای تماس با تور والیبال
contact sweeping	روبیدن ضربتی
ignition by contact	احتراق تماسی
impluse contact	کنتاکت ایمپولز
contact sweeping	روبیدن مکانیکی
impluse contact	کنتاکت ضربهای
intermediate contact	کنتاکت میانی
movement to contact	حرکت به تماس
multi contact	چند قطبی
multiple contact	دسته کنتاکت
contact lens	عدسی مماس
To be in touch ( contact) with someone.	با کسی درتماس بودن
spring contact	کنتاکت فنری
to make contact	پیوستن
switch contact	کنتاکت اتصال
wiping contact	کنتاکت لغزان
zone of contact	ناحیه تماس
zone of contact	محل برخورد
contact lens	لنز چشم
contact lens	عدسی بساو
contact lenses	لنز چشم
positive contact	اتصالبارمثبت
contact lenses	عدسی مماس
contact lenses	عدسی بساو
negative contact	اتصالنگاتیو
contact lever	اهرم اتصال
sliding contact	کنتاکت لغزان
side contact	شاخک لامپ
to break contact	اتصال راقطع کردن
multiple contact	کنتاکت دستهای
normally closed contact	اتصال معمولا بسته
normally open contact	اتصال معمولا باز
pin contact	اتصال سنجاقی
plug contact	کنتاکت دوشاخه
point contact	تماس نقطهای
point contact	کنتاکت نقطهای
point of contact	نقطه تماس
protective contact	کنتاکت محافظ
relay contact	کنتاکت رله
roller contact	کنتاکت غلتکی
to make contact	اتصال دادن
to bring into contact	پیوستن
self cleaning contact	کنتاکت خودشوی
to bring into contact	تماس دادن