Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English
Persian
bubble bath
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath
وان پر کف و معطر شده
Other Matches
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble
حباب
bubble
اندیشه پوچ
bubble
ابسوار
bubble
بیان کردن حباب
bubble
گفتن
bubble
خروشیدن جوشاندن
bubble
حباب براوردن
bubble
قلقل زدن
bubble
جوشیدن
bubble tray
بشقابک حباب
bubble tower
برج حباب
gas bubble
حباب گاز
bubble tower
برج تقطیر
bubble sorting
جور کردن حبابی
bubble sort
سورت حبابی
bubble sort
مرتب کردن حبابی
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble sort
جور کردن حبابی
hubble bubble
غلیان
hubble bubble
قلیان
to prick the bubble
مشت کسیرا باز کردن
to prick the bubble
باد کسی را خوابانیدن
to bubble over with wrath
خروشیدن
to bubble over with wrath
جوش زدن
bubble and squeak
خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
bubble baths
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble baths
وان پر کف و معطر شده
soap bubble
چیزجالب وزود گذر
soap bubble
حباب کف صابون
hubble-bubble
قلیان
hubble bubble
شلوغ
bubble sextant
سکستانت مایعی
bubble point
نقطه جوش
bubble memory
سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble cap
فنجانک حباب
Burst sb's bubble
<idiom>
تو ذوق کسی زدن
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
bubble gum
ادامس بادکنکی
bubble memory
مین فرفیت بالا
bubble memory
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble chamber
اتاقک حباب
bubble horizon
افق نمایان از زیر ابر
bubble horizon
ابرشکافدار
bubble jock
بوقلمون نر
bubble memory
حافظه حبابی
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bubble tray column
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
magnetic bubble memory
حافظه حبابی مغناطیسی
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
to take a bath
استحمام کردن
bath
حمام ابکاری
bath
وان
bath
حمام فرنگی
bath
ابتنی کردن حمام گرفتن
to take a bath
ابتنی کردن
bath
استحمام شستشوکردن
bath
شستشو
to take a bath
شستشو کردن
take a bath
<idiom>
ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
bath
حمام
bath
گرمابه
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
a bath towel
حوله حمام
vapour bath
حمام بخار
water bath
حمام آب
water bath
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
bath dye
حمام رنگرزی الیاف
dyeing bath
حمام رنگرزی
bath-house
حمام عمومی
Bath Stone
سنگ آهک دانه ای
hip-bath
وانکوچک
water bath
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
What find bath.
عجب حمام خوبی است
May I have a bath towel?
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
bed-bath
شستشویمریض
bath salts
نوعینمککانیجهتخوشبو کردنآبحمام
bath oil
مایعخوشبوکنندهآب
developer bath
تشتکفاهرکننده
bath platform
سکویحمام
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
A ticket to Bath, please.
لطفا یک بلیت به شهر باته.
ultrasonic bath
حمام فراصوتی
turkey bath
حمام شرقی
Turkish bath
حمام
oil bath
حمام روغن
needle bath
دوش سوزنی
needle bath
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
mud bath
گل مالی تن برای درمان
molten bath
حمام ذوب فلزات
foot bath
پاشویه
copper bath
حمام مس
cold bath
ابتنی با اب سرد
Turkish bath
گرمابه بخار
bath keeper
حمامی
bath keeper
گرمابه دار
acid bath
حمام اسید
bath house
گرمابه
bath house
حمام
swimming bath
شناگاه
metal bath
حمام فلز
turkey bath
گرمابه
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
sweating bath
حمام بخار
sweating bath
حمام گرم
sweating bath
گرمابه
sun bath
حمام افتابی
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
steam bath
حمام بخار
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
shower bath
دوش
shower bath
حمام دوش
shaking bath
حمام تکان دهنده
sand bath
حمام شن
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble.
حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
salt bath hardening
سخت گردانی حمام نمک
salt bath furnace
کوره حمام نمک
oil bath lubrication
روغنکاری حمام روغن
bath and shower mixer
اختلاطدوشووان
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
swimming bath
[British E]
[old-fashioned]
گرمابه
[با استخر]
swimming bath
[British E]
[old-fashioned]
حمام
[با استخر]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com