English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
bubble memory حافظه حبابی
bubble memory مین فرفیت بالا
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
Search result with all words
magnetic bubble memory حافظه حبابی مغناطیسی
Other Matches
bubble جوشیدن
bubble help خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble حباب
bubble بیان کردن حباب
bubble ابسوار
bubble خروشیدن جوشاندن
bubble حباب براوردن
bubble گفتن
bubble قلقل زدن
bubble اندیشه پوچ
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble horizon ابرشکافدار
bubble sort جور کردن حبابی
bubble sextant سکستانت مایعی
bubble point نقطه جوش
bubble jock بوقلمون نر
gas bubble حباب گاز
bubble level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bubble tray بشقابک حباب
bubble tower برج حباب
bubble sorting جور کردن حبابی
bubble sort سورت حبابی
bubble sort مرتب کردن حبابی
bubble tower برج تقطیر
bubble horizon افق نمایان از زیر ابر
bubble chamber اتاقک حباب
bubble gum ادامس بادکنکی
hubble bubble شلوغ
to prick the bubble مشت کسیرا باز کردن
to prick the bubble باد کسی را خوابانیدن
Burst sb's bubble <idiom> تو ذوق کسی زدن
to bubble over with wrath خروشیدن
to bubble over with wrath جوش زدن
soap bubble چیزجالب وزود گذر
soap bubble حباب کف صابون
hubble bubble قلیان
hubble bubble غلیان
bubble and squeak خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath وان پر کف و معطر شده
bubble cap فنجانک حباب
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble baths وان پر کف و معطر شده
hubble-bubble قلیان
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
to the memory of به یادبود
in memory of <idiom> به صورت رایگان
immediate memory حافظه فوری
memory یادگار یاد بود
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory یاد
memory خاطره
memory حافظه
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
memory moard برد حافظه
screen memory خاطره پوشان
scratchpad memory حافظه چرکنویس
scratchpad memory حافظه چرکنویسی
rotating memory حافظه چرخشی
remote memory حافظه دور
memory module واحد حافظه
memory mapping نگاشت حافظه
memory mapping نقشه حافظه
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
screw to the memory بذهن سپردن
semiconductor memory حافظه نیمه هادی
secondary memory حافظه ثانویه
search memory حافظه جستجو
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory port درگاه حافظه
read only memory حافظه فقط خواندنی
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
memory word کلمه حافظه
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory span فراخنای یاد
memory trace رد یاد
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
one level memory حافظه یک سطحی
optical memory حافظه نوری
racial memory حافظه نژادی
programmable memory حافظه برنامه پذیر
passive memory حافظه منفعل
memory snapshot تصویر لحظهای حافظه
memory protection حفافت حافظه
regenerative memory حافظه احیاء کننده
regenerative memory حافظه باز زا
regenerative memory عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory حافظه نزدیک
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
memory protection پشتیبانی ازحافظه
memory register ثبات حافظه
photodigital memory خواندن چند بار
shadow memory حافظه ثانوی موقت
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
volatile memory حافظه فرار
virtual memory حافظه مجازی
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory ذهنی کردن
to escape one's memory از خاطر رفتن
to commit to memory ازبرکردن
static memory حافظه ایستا
stack memory حافظه پشتهای
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
within living memory تا انجا که مردمان زنده
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall دوبارهخوانیحافظه
memory key کلیدحافظه
memory cancel پاککردنحافظه
memory button دکمهحافظ
add in memory اضافه کردن به حافظه
within living memory به یاد دارند
shadow memory شبه حافظه
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
magnetic memory حافظه مغناطیسی
associative memory حافظه شرکت پذیر
expanded memory حافظه گسترشی
eidetic memory یاد روشن
EDO memory ذخیره کند
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory حافظه پویا
shared memory حافظه تسهیم شده
disk memory حافظه دیسک
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
extended memory حافظه توسعه یافته
extended memory حافظه تمدیدی
external memory حافظه خارجی
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
laser memory حافظه لیزری
it escaped my memory یادم رفت
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory حافظه داخلی
interleave memory حافظه جاگذاری
incidental memory حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory خدابیامرز
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory بیاد
core memory حافظه هستهای
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
buffer memory حافظه میانیگر
base memory حافظه پایه
auxiliary memory حافظه کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
associative memory حافظه تداعی
associative memory حافظه انجمنی
as memory serves هر وقت بیاد انسان بیاید
alterable memory حافظه اصلاح پذیر
alterable memory حافظه تغییرپذیر
cache memory حافظه پنهانی
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
core memory حافظه چنبرهای
coordinate memory حافظه مختصاتی
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
control memory حافظه کنترلی
control memory حافظه کنترل
constructive memory حافظه سازا
commit to memory حفظ کردن
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
acoustic memory حافظه صوتی
memory dependent وابسته حافظه
memory cache حافظه پنهان
memory hierarchy سلسله مراتب حافظه
memory illusion خطای یاد
memory bank بانک حافظه
memory bandwidth پهنای باند حافظه
memory allocation اختصاص حافظه
memory image تصویر یاد
memory afterimage رد تصویر یاد
memory interleaving برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
memory guard نگهبان حافظه
memory for digits حافظه عددی
memory dump رونوشت ازحافظه
memory dependent متکی به حافظه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com