English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
English Persian
bubble sorting جور کردن حبابی
Other Matches
sorting طبقه بندی
sorting مرتب نمودن
sorting جداسازی
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
sorting test ازمون دسته بندی
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
sorting office مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
card sorting test ازمون دسته بندی برگه ها
color sorting test ازمون دسته بندی رنگها
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
automatic sorting trays جعبهاتوماتیک
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
bubble حباب
bubble help خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble جوشیدن
bubble گفتن
bubble خروشیدن جوشاندن
bubble حباب براوردن
bubble قلقل زدن
bubble بیان کردن حباب
bubble اندیشه پوچ
bubble ابسوار
to prick the bubble باد کسی را خوابانیدن
soap bubble حباب کف صابون
to bubble over with wrath خروشیدن
soap bubble چیزجالب وزود گذر
to bubble over with wrath جوش زدن
hubble bubble قلیان
to prick the bubble مشت کسیرا باز کردن
bubble and squeak خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
bubble level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Burst sb's bubble <idiom> تو ذوق کسی زدن
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
hubble-bubble قلیان
bubble baths وان پر کف و معطر شده
bubble bath وان پر کف و معطر شده
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble gum ادامس بادکنکی
bubble sort سورت حبابی
bubble sextant سکستانت مایعی
bubble sort جور کردن حبابی
bubble tray بشقابک حباب
bubble tower برج حباب
bubble tower برج تقطیر
bubble memory مین فرفیت بالا
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble sort مرتب کردن حبابی
bubble memory حافظه حبابی
bubble jock بوقلمون نر
bubble horizon ابرشکافدار
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble cap فنجانک حباب
bubble point نقطه جوش
bubble chamber اتاقک حباب
hubble bubble شلوغ
hubble bubble غلیان
gas bubble حباب گاز
bubble horizon افق نمایان از زیر ابر
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
magnetic bubble memory حافظه حبابی مغناطیسی
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com