Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English
Persian
bucket shop
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
Other Matches
bucket
بیل مکانیکی
bucket
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
bucket
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
تیغه گردنده توربین
bucket
سطل جام
bucket
قوس پیوند قوس پیوندی
bucket
منحنی پیوند
bucket
سطل
bucket
دلو
elevator bucket
سطل بالابر
bucket sort
جور کردن دلوی
dump bucket
سطل زباله
dump bucket
سطل اشغال
ice-bucket
یخدان- سطلیخ
grab bucket
بیل مکانیکی
grab bucket
سطل قلاب دار
conveyor bucket
سطل بالابر
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
kick the bucket
<idiom>
مردن
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
brain bucket
کلاهخود
The handle of the bucket has come off.
دسته سطل کنده شده
bucket of steam
سطل بخار
bucket hoist
دستگاه بالابرنده سطل
bucket elevator
دستگاه بالابرنده سطل
bucket charging
بارگیری با سطل
leather bucket
دول
loading bucket
سطل بارگیری
backward bucket
سطلوارونه
digger bucket
تیغهحفرکن
to kick the bucket
مردن
swing bucket
جراثقال نوسان دار
bucket shops
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
swing bucket
جراثقال گردان
bucket seats
صندلی یکنفری
bucket seat
صندلی یکنفری
bucket cylinder
زبانهسیلندر
suspension bucket
سطل اویزان
bucket lever
سطحزبانه
bucket ring
زبانهحلقه
bucket tooth
زبانهدندانه
coin return bucket
محلبرگشتپول
grab bucket crane
جرثقیل با بیل مکانیکی
bucket wheel excavator
زبانهیچرخهیبالابر
Only a drop in the bucket ( ocean) .
قطره ای دردریا است (بسیار نا چیز )
backward bucket cylinder
سیلندرسطلوارونه
bucket hinge pin
زبانهلولایی
to keep shop
دکان داشتن
to keep shop
دکان داری کردن
keep shop
دکانداری کردن
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop
محل ساخت
shop
کارخانه
shop
کارگاه
shop
مغازه گردی کردن دکه
shop
خریدکردن
shop
فروشگاه
shop
کارگاه تعمیرگاه
shop
دکان
shop
مغازه
shop
کارخانه خرید کردن
shop test
ازمایش کارگاهی
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
welding shop
کارگاه جوشکاری
winding shop
کارگاه سیم پیچی
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
smith's shop
اهنگری
smith's shop
کارگاه اهنگری
grocer's shop
بقالی
tuck shop
مغازه حلویات
food shop
بقالی
tuck shop
مغازه قنادی
tommy shop
دکان خواربارفروشی یانانوایی
grocer's shop
خواربار فروشی
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
pawn shop
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop steward
رئیس گروه
shop stewards
رئیس گروه
sex shop
فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant
دستیار مغازه دار
shop floor
کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
to shut up a shop
مغازه ای را بستن
shop-soiled
آسیبدیدهوکثیف
sweet shop
مغازهشیرینیوسیگارفروشی
corner shop
مغازهکوچک
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
food shop
خواربار فروشی
chemist's shop
داروخانه
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
shop supply
اماد تعمیرگاهی
shop front
ازاره نمای بنا
break into a shop
دکانی را زدن
cartwright's shop
دوچرخه سازی
coffee shop
قهوه خانه
coffee shop
رستوران
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop
کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop
کارگاه صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
die shop
حدیده سازی
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop
تراشکاری
beauty shop
سالن ارایش وزیبایی
beauty shop
ارایشگاه
base shop
تعمیرگاه پادگانی
shop fronts
ازاره نمای بنا
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop
رستوران
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
acre shop
حق الارض
assembly shop
کارگاه مونتاژ
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
lathe shop
کارگاه تراشکاری
shop boy
شاگرد دکان
pattern shop
کارگاه مدل سازی
shop keeper
دکان دار
shop girl
شاگرد پادو
shop girl
شاگرد دکان
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop boy
پادو
railway shop
تعمیرگاه راه اهن
repair shop
workshop
repair shop
تعمیرگاه
shop boy
شاگرد
open shop
با کارکرد ازاد
shop keeper
صاحب دکان
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
milling shop
کارگاه فرزکاری
shop lifting
دزدی از مغازه ها
shop lifter
دزد مشتری نما
molding shop
کارگاه قالب گیری
shop lifter
دکان بر
nickel shop
ساچمه نیکلی
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop
سیستم باز
loam molding shop
قالب گیری ماسهای
automatic turning shop
کارگاه تراشکاری
machine shop tool
ابزار ماشینی
hand molding shop
قالبریزی دستی
mobile repair shop
تعمیرگاه سیار
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
ingot dressing shop
پرعیار کردن شمش
plate molding shop
مدلسازی
shop or work drawing
نقشه در حین انجام کار
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
bull in a china shop
<idiom>
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com