Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 200 (10 milliseconds)
English	Persian
building operations	عملیات ساختمانی
Other Matches
f.of operations	حوزه عملیات
operations	عملیات
operations	نحوه استفاده ازدستگاهها
operations code	کد عملیاتی
anticrop operations	عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
formal operations	عملیات صوری
joint operations	عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
logical operations	عملیات منطقی
maritime operations	عملیات دریایی یا ناوگانی
night operations	عملیات شبانه
base of operations	پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations	پایگاه عملیات
air operations	عملیات هوایی
operations analysis	تجزیه و تحلیل عملیات
flight operations	عملیات پرواز
chemical operations	عملیات شیمیایی
deputy for operations	معاونت عملیات
clearing operations	عملیات مین روبی
clearing operations	عملیات پاک کردن مین
combat operations	مرکز عملیات رزمی
combined operations	عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
concept of operations	تدبیر عملیات
concept of operations	روش اجرای عملیات
denial operations	عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
concrete operations	عملیات عینی
continuity of operations	مداومت عملیات
continuity of operations	تسلسل عملیات
covert operations	عملیات مخفی
covert operations	عملیات پنهانی
denial operations	عملیات ممانعتی
airmobile operations	عملیات متحرک هوایی
airmobile operations	عملیات هوارو
Military operations.	عملیات نظامی
operations research	تحقیق در عملیات
over the beach operations	عملیات ساحلی
operations room	centre combatinformation: syn
over the beach operations	عملیات کرانهای
psychological operations	عملیات روانی
radiological operations	عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
special operations	عملیات مخصوص یا ویژه
stability operations	عملیات ارام سازی
stability operations	عملیات تامین ثبات داخلی
terminal operations	عملیات بارانداز
terminal operations	عملیات اسکلهای
theater of operations	صحنه عملیات
operations research	تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations personal	پرسنل عملیات
operations detachment	عنصرعملیات رسد عملیات
operations detachment	قسمت مسئول عملیات
operations room	اتاق عملیات
air operations	میز ردنگاری هوایی
operations code	رمز عملیاتی
airhead operations	عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
computer operations manager	مدیر عملیات کامپیوتر
farmgate type operations	رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
Counter – espionage operations k.	عملیات ضد جاسوسی
the four basic arithmetic operations	چهار عمل اصلی [ریاضی]
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
chief of naval operations	فرمانده عملیات دریایی
counter air operations	عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
air area operations	عملیات منطقه هوایی
open market operations	عملیات بازار ازاد
joint amphibious operations	عملیات مشترک اب خاکی
air ground operations	عملیات مشترک زمینی وهوایی
black market operations	عملیات بازار سیاه
aerospace projection operations	بالای منطقه عملیات
aerospace projection operations	عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
data transfer operations	عملیات انتقال داده
vehicle used for migrant-smuggling operations	خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations	رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations	معاونت عملیات
building	ساختمان
building	بنا
building	عمارت دیسمان
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
tower building	ساختمان برجی
containment building	ساختمانمحدودشده
reactor building	ساختمانرآکتور
service building	ساختمانسرویس
slab building	ساختلوح
turbine building	ساختمانتوربین
building society	شرکتوام دهندهمسکن
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
to found a building	عمارتی برپاکردن
to found a building	ساختمانی بینادکردن
building block	بنا کنده
body-building	ورزش زیبایی اندام
body building	بدنسازی
public building	بنای همگانی
body building	پرورش اندام
ship building	کشتی سازی
site building	زمین زیربنا
site building	زمین ساختمانی
situation of a building	موقعیت ساختمان
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
body building	ورزش زیبایی اندام
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks	بنا کنده
building blocks	کنده ساخت
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
the interior of a building	اندرون عمارت
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
building block	کنده ساخت
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
building line	خط کناری ساختمان
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
body-building	پرورش اندام
height of building	بلندی ساختمان
building material	مصالح ساختمان
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building log	چوب گرد ساختمان
building line	بر ساختمان
building line	بر ساختمانی
building line	راسته
building line	امتداد
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
building limes	اهک ساختمانی
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
framed building	ساختمان تیر پایهای
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
building material	مصالح ساختمانی
building official	بازرسان ساختمان
building owner	صاحب کار
building unit	واحد ساختمانی
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
building up of generator	پیش تحریک مولد
building work	کار ساختمانی
capital building	سرمایه سازی
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building system	سیستم ساختمان
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
commercial building	سرای
commercial building	تیم
commercial building	تیمچه
building plant	وسایل ساختمان
building permit	پروانه ساختمان
building costs	هزینههای ساختمان
house building	ساختمان مسکونی
body-building	بدنسازی
model building	الگوسازی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
nest building	لانه سازی
office building	ساختمان اداری
bridge building	پل سازی
road building	جاده سازی
administrative building	ساختماناداری
apartment building	ساختمان اپارتمانی
administration building	قسمت اداری
administration building	ساختمان اداری
building sites	عرصه
building sites	کارگاه ساختمانی
building site	عرصه
building site	کارگاه ساختمانی
home building	ساختمان مسکونی
building component	اجزای ساختمان
main building	ساختمان اصلی
machine building	ماشین سازی
building construction	روسازی
building construction	معماری
building connection	انشعاب ساختمان
industrial building	ساختمان صنعتی
industrial building	بنای صنعتی
road building machine	ماشین جاده سازی
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
building trade joinery	نجاری ساختمان
road building slag	شلاکه جاده سازی
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
machine building industry	صنعت ماشین سازی
word building test	ازمون واژه سازی
basic building materials	مواداولیهساختمان
article of a building by law	ائین نامه ساختمان
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
local building inspector	پلیس ساختمان
a building of small scale	عمارت کوچک
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com