Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
Other Matches
building trade joinery	نجاری ساختمان
worker	ایجاد کننده
worker	کارگر
worker	عمله
co worker	همکار
co worker	همقطار
wonder worker	ادم خارق العاده و صاحب کرامت
wonder worker	کسیکه معجزه میکند
worker	ازکار در امده
piece-worker	پیمانکار
piece worker	پیمانکار
piece-worker	مقاطعه چی
piece worker	مقاطعه چی
power worker	فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
aid worker	دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
piece worker	مقاطعه کار
piece-worker	مقاطعه کار
brain worker	کارگر مغزی
metal worker	حلبی ساز
metal worker	فلزکار
social worker	کارگزار اجتماعی
seasonal worker	کارگر فصلی
dock worker	رجوع شود به longshoreman
aid worker	دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
social worker	همزی پایمرد
field worker	پژوهشگر میدانی
skilled worker	کارگر ماهر
migrant worker	کارگر مهاجر
he is a terrible worker	معرکه میکند درکارکردن معرکه است در........
steel worker	پولادگر
hired worker	اجیر
social worker	مددکار اجتماعی
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
unskilled worker	کارگر ساده
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
unskilled worker	عمله فعله کسی که صرفا" ازنیروی بدنیش و نه مهارتش در انجام کار استفاده میکند
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
white collar worker	کارمندان یقه سفید
jobber [piece worker]	مقاطعه کار
development aid worker	دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
jobber [piece worker]	پیمانکار
sheet metal worker	حلبی ساز
development aid worker	دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
jobber [piece worker]	مقاطعه چی
building	ساختمان
building	بنا
building	عمارت دیسمان
building connection	انشعاب ساختمان
building component	اجزای ساختمان
bridge building	پل سازی
machine building	ماشین سازی
nest building	لانه سازی
situation of a building	موقعیت ساختمان
ship building	کشتی سازی
road building	جاده سازی
site building	زمین زیربنا
apartment building	ساختمان اپارتمانی
public building	بنای همگانی
office building	ساختمان اداری
main building	ساختمان اصلی
site building	زمین ساختمانی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
model building	الگوسازی
building construction	معماری
building construction	روسازی
industrial building	بنای صنعتی
building system	سیستم ساختمان
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building unit	واحد ساختمانی
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
building up of generator	پیش تحریک مولد
building work	کار ساختمانی
capital building	سرمایه سازی
industrial building	ساختمان صنعتی
house building	ساختمان مسکونی
home building	ساختمان مسکونی
commercial building	سرای
commercial building	تیم
height of building	بلندی ساختمان
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
framed building	ساختمان تیر پایهای
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
building plant	وسایل ساختمان
building permit	پروانه ساختمان
building costs	هزینههای ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building limes	اهک ساختمانی
building line	امتداد
building line	راسته
building line	بر ساختمانی
building line	بر ساختمان
building log	چوب گرد ساختمان
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building material	مصالح ساختمان
commercial building	تیمچه
building material	مصالح ساختمانی
building official	بازرسان ساختمان
building operations	عملیات ساختمانی
building owner	صاحب کار
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
building block	بنا کنده
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks	کنده ساخت
building blocks	بنا کنده
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to found a building	ساختمانی بینادکردن
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
building line	خط کناری ساختمان
body building	ورزش زیبایی اندام
administration building	ساختمان اداری
building society	شرکتوام دهندهمسکن
administration building	قسمت اداری
slab building	ساختلوح
service building	ساختمانسرویس
reactor building	ساختمانرآکتور
containment building	ساختمانمحدودشده
administrative building	ساختماناداری
turbine building	ساختمانتوربین
tower building	ساختمان برجی
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to found a building	عمارتی برپاکردن
the interior of a building	اندرون عمارت
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
building sites	عرصه
building sites	کارگاه ساختمانی
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
body building	پرورش اندام
body building	بدنسازی
body-building	ورزش زیبایی اندام
body-building	پرورش اندام
body-building	بدنسازی
building block	کنده ساخت
building site	عرصه
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
building site	کارگاه ساختمانی
basic building materials	مواداولیهساختمان
machine building industry	صنعت ماشین سازی
article of a building by law	ائین نامه ساختمان
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
road building slag	شلاکه جاده سازی
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
a building of small scale	عمارت کوچک
word building test	ازمون واژه سازی
local building inspector	پلیس ساختمان
road building machine	ماشین جاده سازی
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
he is new to the trade	کسب تازه کار است
trade on	سوء استفاده کردن از
trade off	سبک و سنگین کردن
trade off	رابطه جایگزینی
trade-off	سبک و سنگین کردن
trade-off	رابطه جایگزینی
trade-in	مبادله
trade-in	مبادله کردن
trade in	مبادله
trade in	مبادله کردن
to trade off	اب کردن
to trade on	سو استفاده کردن از
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
trade name	اسم تجاری
trade name	نام تجارتی
trade	حمل کالا با کشتی
trade	مبادله کردن
trade	کسب
trade	مزاحمت مبادله کالا
trade	تجارت داد و ستد
trade	حرفه
trade	داد و ستد
trade	تجارت
trade	تجارت کردن با داد وستد کردن
trade	پیشه وری کاسبی
trade	مسیر
trade	شغل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com