English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English Persian
bulk strain تغییر شکل نسبی حجمی
Other Matches
bulk بصورت عمده
bulk جرم
bulk بخش
bulk توده
bulk حجم کلی
bulk حجم
bulk فله
bulk در حجم بزرگ
bulk جسم
bulk جثه
bulk لش
bulk پرحجم
bulk بارقوال
bulk یک جا
bulk قسمت عمده
bulk توده اکثریت
bulk بصورت توده جمع کردن
bulk اندازه
bulk جسامت حجم
bulk تنه
bulk پاک کردن یک دیسک یا نوار مغناطیسی در یک عمل
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
bulk مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
bulk قسمت بزرگ
bulk انباشتن
bulk عمده
in bulk بی فرف
in bulk همینطوری
in bulk جملهای
bulk حجم بزرگی از چیزی
bulk loading بارگیری در مخازن
bulk cargo محموله حجیم
bulk cargo کالای فله بار فله
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
bulk cargo بار فله
bulk concrete بتن تنیده
bulk deformation تغییر شکل حجمی
bulk density چگالی کشیدگی
bulk density چگالی حجمی
bulk material اماد یک جا
bulk cargo بارحجیم بار عمده
bulk cargo بار یک پارچه
break bulk تفکیک محصولات
bulk head دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
bulk buying خرید فله
bulk gravity چگالی فاهری
bulk eraser degausser
bulk buying خرید درحجم زیاد
bulk buying خرید بصورت عمده
bulk cargo بار قوال
bulk density چگالی تودهای
bulk material اماد حجیم
bulk stock ذخایر قوال
bulk supply اماد با کانتینر
bulk stock ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
bulk storage انباره پر گنجایش
bulk storage انباره پرگنجایش
bulk supply اماد عمده
bulk supply اماد به طور قوال
bulk transport حمل بار به صورت فله
of agreat bulk تنه دار
of agreat bulk طش دار
to break bulk خالی کردن بار
bulk terminal اندازهپایانی
bulk buy عمدهخر-کسیکهیکجاخریدمیکند
bulk properties خواص گروهی
bulk production تقسیم سوخت درفروف کوچک
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk yarn نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk material امادقوال
bulk material مواد اولیه حجیم
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk production تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
bulk polymerization بسپارش تودهای
bulk petroleum سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند
bulk petroleum سوخت مخزنی
bulk oil نفت بی فرف
bulk modulus ضریب کشیدگی
to strain out صاف کردن ودراوردن
to strain at anything در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to strain کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
to strain after anything در پی چیزی تقلا کردن
to be on the strain زیادخسته شدن
to be on the strain زیاد مصرف شدن
take a strain وارد کردن فشار به طناب
re strain دوباره صاف کردن
strain دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain زیادکشیدن
strain تغییر شکل
strain رگه
strain ضرب دیدگی
strain تغییر شکل نسبی
strain تغییرشکل
strain دگردیسی
strain انبساط
strain خسته کردن
strain کوشش زیاد کردن
strain کش دادن
strain زور زدن سفت کشیدن
strain اصل زودبکار بردن
strain نژاد
strain پیچ دادن
strain کج کردن پالودن
strain صاف کردن
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain حالت موروثی
strain افزایش طول نسبی
strain زور
strain فشار
strain کوشش درد سخت
strain کشش
strain کشیدگی
strain کرنش
strain سوء استفاده کردن از
strain تقلا
strain کشش بار
strain سفت کشیدن
strain کشیدن
strain تجاوز کردن از
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
bulk petroleum products فراوردههای نفتی قوال
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
bulk replacement storage سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
break bulk agent عامل تفکیک محصولات
break bulk cargo محمولات تفکیک شده
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
bulk modulus of elasticity ضریب کشسانی حجمی
break bulk point نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
strain hadening سخت گردانی سرد
strain energy انرژی تغییر شکل
strain energy انرژی کرنش
strain energy انرژی کشیدگی
to strain one's eyes فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
strain gauge کشش سنج
strain harden سخت کردن کرنشی
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain hadening سخت گردانی کرنشی
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
strain hardenability سخت گردانی سخت
the strain on a rope فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
eye strain چشم کوفتگی
eye strain خستگی چشم
torsional strain فشار پیچشی
torisonal strain فشار پیچشی
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to strain one's eyes چشم خود رازیاد خسته کردن
transannular strain کشیدگی دو سر حلقه
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
do not strain your nerves . با عصاب خودتان فشار نیا ورید
to strain every nerve منتهای کوشش را بعمل اوردن
strain energy انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain curve نمودار تغییر شکل
shear strain تغییر شکل برشی
linear strain تغییر شکل نسبی خطی
lateral strain تغییر شکل نسبی جانبی
it is a strain on one's energy خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy خیلی زور میبرد
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
he talked in another strain لحن اوتغییریافته بود
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
front strain کرنش پیچشی
elastic strain تغییر شکل نسبی ارتجاعی
dielectric strain بار دی الکتریکی
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
angle strain کرنش زاویهای
angle strain کشیدگی زاویهای
shearing strain پیچیدگی برشی
simple strain تغییر طول نسبی ساده
strain at failure تغییر شکل درگسیختگی
strain at failure افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain rate میزان تغییر شکل
strain limit حد تناسب میان تنش و انبساط
strain insulator مقره جداکننده
strain hardness سختی کشی
strain hardness سختی درجه
strain hardening سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
soil strain فشار زمین
bulk liquid storage space حجم کلی مخزن
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
inductance strain gauge تغییر بعدسنج القائی
baeyer strain theory نظریه کرنش- کشیدگی بایر
The rope severd under the strain . طناب تحت فشار قطع شد
ring strain theory نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
strain test apparatus دستگاه ازمون دگروشی
repetitive strain injury دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
stress strain diagram نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
stress strain curve منحنی تنش به افزایش طول نسبی
stress strain relation رابطه تنش- کرنش
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com