Dictiornary-Farsi | bull calf | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 81 (5 milliseconds)

English	Persian
bull calf	گوساله نر


Other Matches

calf	گوساله
calf	[تکه ای یخ که از کوه یخی جدا شده و شناور است. ]
in calf	ابستن
calf	تیماج
calf	چرم گوساله
calf	نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
whale calf	بچه نهنگ
moon calf	خلقت ناقص
moon calf	ادم کج افریده
moon calf	احمق
sea calf	خوک ابی
moon calf	خل مادر زاد
calf love	هوس
calf love	علاقه دمدمی
calf skin	پوست گوساله
calf skin	تیماج
cow calf	گوساله ماده
cow in calf	گاو ابستن
law calf	پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
sea calf	گوساله ماهی سگ ماهی
calf's tongue	[برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
calf machine	دستگاه پرورش عضله
cramp in the calf	گرفتگی ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf	گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf	گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
mid-calf length sock	جورابسهربع
bull	مرکز هدف
bull	نر
bull	گاونر
bull	بی پرواکارکردن
bull	مثل گاو نررفتارکردن
bull	حیوانات نر بزرگ فرمان
bull	بورس تصنعی
bull	گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull	سفته باز بورس
john bull	لقب ملت انگلیس
take the bull by the horns <idiom>	چند نوع فعالیت داشتن
to take the bull by the horns	دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
to ring a bull	حلقه دربینی گاوکردن
bull terrier	سگ بول تریر
ringthe bull	بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
irish bull	بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
bull terriers	سگ بول تریر
bull whale	نهنگ نر
bull's eye	قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye	مرکز هدف
bull's-eyes	قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's-eyes	مرکز هدف
bull head	کله گاوی
bull headed	کله شق
bull horn	بلندگوی دستی
bull ladle	پاتیل یا کفچه حمل و نقل
bull nose	چشمی سینه ناو
bull whale	نهنگ ماده
bull the market	بازار را گرم کردن
bull session	جلسه محاوره ومرور
bull pup	نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
bull pup	موشک بال پاپ
bull pen	محوطه نرده دار تمرین توپگیری بیس بال توپزنهای ذخیره بیس بال
like a red rag to the bull	آزار دهنده
like a red rag to the bull	موجب خشم
cock-and-bull story	داستان جعلی برای تعریف ازخود
to tell a coke-and-bull story <idiom>	[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
cock-and-bull stories	داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock and bull story	چاخان
cock and bull story	داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories	چاخان
Take thd bull by the horns. <proverb>	گاو را از شاخهایش بگیر .
cock-and-bull story	چاخان
shoot the breeze/bull <idiom>	بیخودی حرف زدن
hit the bull's-eye <idiom>	به اصل مطلب رسیدن
bull in a china shop <idiom>	کسی که همه چیزرا به هم میریزد
Taurus the Bull (April 20)	برجثور
bull dog wrench	اچار مخصوص لوله گاز
If you criticize him, it's like a red rag to a bull.	اگر از او [مرد] انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
to be like a red rag to a bull [British]	کسی را خشمگین کردن
to be like a red rag to a bull [British]	کسی را برافروختن
to be like waving a red flag in front of a bull [American]	کسی را خشمگین کردن
to be like waving a red flag in front of a bull [American]	کسی را برافروختن
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull.	تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.

bull calf

گوساله نر