Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (10 milliseconds)
English
Persian
bull in a china shop
<idiom>
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
Other Matches
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
china
فروف چینی
china
چینی
china
کشورچین
china crape
کرپ دوشین
china man
اهل چین
china orange
نارنگی
china clay
کائولن
zedoary of china
زدوار ختایی
china clay
خاک چینی
china aster
مینافرنگی
china aster
گل رعنا زیبا
china root
چوب چینی
china proper
چین خاص
china rhubard
ریوند چینی
indo china
هند و چین
china tree
زیتون تلخ
bone china
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
China tea
چاییسبز
China Sea
دریایچین
china tree
شالسنجان
china rose
خطمی مجلسی
vitreous china
چینی لعابدار
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
کاملا مسلم وقطعی است.
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
بطور قطع
[حتما]
اتفاق می افتد.
China has signalled
[its]
readiness to resume talks.
چین آمادگی
[خود را ]
برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
bull
گاونر
bull
نر
bull
حیوانات نر بزرگ فرمان
bull
بی پرواکارکردن
bull
مثل گاو نررفتارکردن
bull
مرکز هدف
bull
بورس تصنعی
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
سفته باز بورس
bull headed
کله شق
bull head
کله گاوی
bull whale
نهنگ نر
bull horn
بلندگوی دستی
bull calf
گوساله نر
bull ladle
پاتیل یا کفچه حمل و نقل
john bull
لقب ملت انگلیس
bull whale
نهنگ ماده
bull the market
بازار را گرم کردن
bull session
جلسه محاوره ومرور
bull pup
نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
bull pup
موشک بال پاپ
bull pen
محوطه نرده دار تمرین توپگیری بیس بال توپزنهای ذخیره بیس بال
bull nose
چشمی سینه ناو
irish bull
بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
bull's-eyes
مرکز هدف
bull terrier
سگ بول تریر
bull's eye
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye
مرکز هدف
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
bull's-eyes
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull terriers
سگ بول تریر
to ring a bull
حلقه دربینی گاوکردن
to take the bull by the horns
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
take the bull by the horns
<idiom>
چند نوع فعالیت داشتن
to tell a coke-and-bull story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
cock and bull story
چاخان
cock-and-bull story
چاخان
cock-and-bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories
چاخان
cock-and-bull stories
داستان جعلی برای تعریف ازخود
like a red rag to the bull
آزار دهنده
cock and bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
like a red rag to the bull
موجب خشم
bull dog wrench
اچار مخصوص لوله گاز
Take thd bull by the horns.
<proverb>
گاو را از شاخهایش بگیر .
shoot the breeze/bull
<idiom>
بیخودی حرف زدن
hit the bull's-eye
<idiom>
به اصل مطلب رسیدن
Taurus the Bull (April 20)
برجثور
If you criticize him, it's like a red rag to a bull.
اگر از او
[مرد]
انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
to be like a red rag to a bull
[British]
کسی را برافروختن
to be like a red rag to a bull
[British]
کسی را خشمگین کردن
to be like waving a red flag in front of a bull
[American]
کسی را برافروختن
to be like waving a red flag in front of a bull
[American]
کسی را خشمگین کردن
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull.
تا اسم زن قبلی او
[مرد]
را آوردم خونش به جوش آمد.
to keep shop
دکان داشتن
keep shop
دکانداری کردن
to keep shop
دکان داری کردن
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop
کارگاه
shop
کارگاه تعمیرگاه
shop
محل ساخت
shop
کارخانه
shop
فروشگاه
shop
مغازه گردی کردن دکه
shop
خریدکردن
shop
کارخانه خرید کردن
shop
مغازه
shop
دکان
pawn shop
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
food shop
خواربار فروشی
shop steward
رئیس گروه
grocer's shop
خواربار فروشی
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
grocer's shop
بقالی
food shop
بقالی
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
welding shop
کارگاه جوشکاری
winding shop
کارگاه سیم پیچی
shop stewards
رئیس گروه
chemist's shop
داروخانه
to shut up a shop
مغازه ای را بستن
shop-soiled
آسیبدیدهوکثیف
shop floor
کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop assistant
دستیار مغازه دار
sex shop
فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
corner shop
مغازهکوچک
sweet shop
مغازهشیرینیوسیگارفروشی
betting shop
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
shop front
ازاره نمای بنا
tuck shop
مغازه حلویات
shop fronts
ازاره نمای بنا
coffee shop
رستوران
die shop
حدیده سازی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop
کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop
کارگاه صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop
تراشکاری
lathe shop
کارگاه تراشکاری
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
molding shop
کارگاه قالب گیری
coffee shop
قهوه خانه
cartwright's shop
دوچرخه سازی
break into a shop
دکانی را زدن
bucket shop
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop
رستوران
acre shop
حق الارض
assembly shop
کارگاه مونتاژ
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop
تعمیرگاه پادگانی
beauty shop
ارایشگاه
beauty shop
سالن ارایش وزیبایی
nickel shop
ساچمه نیکلی
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop
سیستم باز
shop boy
پادو
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl
شاگرد دکان
shop girl
شاگرد پادو
shop keeper
دکان دار
shop keeper
صاحب دکان
shop lifter
دکان بر
shop lifter
دزد مشتری نما
shop lifting
دزدی از مغازه ها
shop supply
اماد تعمیرگاهی
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop test
ازمایش کارگاهی
smith's shop
اهنگری
smith's shop
کارگاه اهنگری
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
tommy shop
دکان خواربارفروشی یانانوایی
shop boy
شاگرد
shop boy
شاگرد دکان
repair shop
تعمیرگاه
open shop
با کارکرد ازاد
pattern shop
کارگاه مدل سازی
milling shop
کارگاه فرزکاری
tuck shop
مغازه قنادی
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
repair shop
workshop
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
railway shop
تعمیرگاه راه اهن
ingot dressing shop
پرعیار کردن شمش
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
mobile repair shop
تعمیرگاه سیار
machine shop tool
ابزار ماشینی
loam molding shop
قالب گیری ماسهای
shop or work drawing
نقشه در حین انجام کار
hand molding shop
قالبریزی دستی
plate molding shop
مدلسازی
automatic turning shop
کارگاه تراشکاری
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com