Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (11 milliseconds)
English
Persian
business economics
علم اقتصاد بازرگانی
business economics
علم اقتصاد کسب و کار
Other Matches
economics
اقتصادیات
economics
علم اقتصاد
normative economics
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
normative economics
اقتصاددستوری
normative economics
اقتصاد هنجاری
neoclassical economics
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
neoclassical economics
اقتصاد نئوکلاسیک
micro economics
اقتصاد خرد
mathematical economics
اقتصاد ریاضی
positive economics
اقتصاد مثبت
positive economics
اقتصاد توصیفی
positive economics
اقتصاد اثباتی
positive economics
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
principles of economics
اصول اقتصاد
principles of economics
اصول علم اقتصاد
quantitative economics
اقتصاد کمی
quantitative economics
اقتصاد ریاضی
schools of economics
مکتبهای اقتصادی
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
descriptive economics
اقتصاد توصیفی
consumer economics
علم اقتصاد مصرف کننده
comparative economics
علم اقتصاد تطبیقی
classical economics
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
classical economics
مکتب کلاسیک در اقتصاد
classical economics
علم اقتصاد کلاسیک
housing economics
اقتصاد مسکن
industrial economics
اقتصاد صنعتی
institutional economics
اقتصاد نهادی
institutional economics
اقتصادسازمانی
international economics
اقتصاد بین الملل
keynesian economics
مکتب اقتصادی کینز
keynesian economics
سیستم کینز در اقتصاد
labor economics
اقتصاد کار
macro economics
اقتصاد کلان
managerial economics
اقتصاد مدیریت
marxist economics
اقتصاد مارکسیستی
engineering economics
اقتصاد مهندسی
applied economics
اقتصاد صنعتی
applied economics
علم اقتصاد عملی
applied economics
علم اقتصاد کاربردی
agricultural economics
اقتصاد کشاورزی
home economics
تدبیر منزل
home economics
اقتصاد منزل
home economics
اقتصاد خانه داری
keynesian economics
اقتصاد کینز
micro-economics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
welfare economics
اقتصاد رفاه
applied economics engineer
مهندس اقتصاد صنعتی
principles of islamic economics
اصول اقتصاد اسلامی
principles of islamic economics
مبانی اقتصاد اسلامی
supply side economics
اقتصاد طرفدار عرضه
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
business
<adj.>
بازرگانی
to get down to business
کار و بار را شروع کردن
[اصطلاح روزمره]
business
<adj.>
تجارتی
business
<adj.>
تجاری
he had no business to
حقی نداشت که
he was p in his business
کارو
he was p in his business
خوب بود کارش رونق گرفته بود
to get down to business
به کار اصلی پرداختن
[اصطلاح روزمره]
business
شرکت تجاری
to go away
[off]
on business
به سفر تجاری رفتن
to do business
معامله کردن
what is your business here
کار شما اینجا چیست
How is business ? How is everything?
کار وبارها چطوره ؟
To go about ones business.
پی کار خود رفتن
that business does not p
به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
Anyway it is none of his business.
تازه اصلابه او مربوط نیست
I mean business. I mean it.
شوخی نمی کنم جدی می گویم
What is it to me?it is none of my business.
به من چه؟
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
I cant do business with him .
با او معامله ام نمی شود
mean business
<idiom>
جدی بودن
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
None of your business.
[این]
به شما مربوط نیست.
to do business
کاسبی کردن
business
دادوستد
business
کسب و کار بازرگانی
business name
اسم تجارتی
business
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business
موسسه بازرگانی
business like
عملی
business like
منظم
business like
مرتب
business
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
business
شرکت
business
کسب
business
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
business
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
business
تجارت
business
خرید یا فروش
business
بنگاه
do business
معامله کردن
business
کار و کسب
business
دادوستد کاسبی
business
حرفه
business
کسب و کار
business
سوداگری
business
داد و ستد تجارتخانه
business
موضوع تجارت
monkey business
<idiom>
شوخی کردن
monkey business
<idiom>
دوز وکلک ،حقه باز
He put me out of business.
مرا از کسب وکاسبی انداخت
small business
تجارتوشرکتکوچککهتعدادکارمندانآنزیادنیست
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
business activity
فعالیت بازرگانی
big business
واحد تجاری بزرگ
He is well versed in business .
درامور با زرگانی کاملا" وارد است
I am minding my own business.
کاری بکار کسی ندارم
What work do you do ? what is your business ?
کارتان چیست ؟
Our business has become tangled up.
کارمان پیچ خورده است
He has no business to interfere.
بیخود می کند دخالت می کند
monkey business
کچلک بازی
business school
مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
relating to business
<adj.>
بازرگانی
relating to business
<adj.>
تجارتی
relating to business
<adj.>
تجاری
line of business
حرفه
line of business
پیشه
line of business
شاخه پیشه
transport business
تجارت حمل و نقل
carrying business
تجارت حمل و نقل
to go away on a business trip
به سفر تجاری رفتن
business park
[ساخت شرکت تجاری در منطقه ای با چشم انداز طبیعی]
carrying business
صنعت حمل و نقل
transport business
صنعت حمل و نقل
initiated into business
دست اندرکار
graphics, business
تجارت
man of business
وکیل گماشته
business matters
مسائل کسبی
business man
ادم کاسب
mind your own business
درفکر کار خودت باش
business inventories
موجودی تجاری
business income
درامد خالص تجارتی
business hours
ساعت کاری
business hours
ساعت اداری
business graphics
گرافیکهای تجاری
one who transacts business with another
معامل
business mechines
ماشینهای تجاری
business prosperty
رونق سوداگری
business prosperty
رونق کسب و کار
graphics, business
گرافیک
he has a rushing business
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he prospered in his business
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he prospered in his business
کارش بالا گرفت
hours of business
ساعتهای کاری
butchery business
گوشت فروشی
business union
اتحادیه بازرگانی
business law
حقوق تجارت
business transaction
داد و ستد بازرگانی
business software
نرم افزارهای تجاری
business goods
کالای تولیدی
business fluctuations
نوسانات بازرگانی
show business
حرفهی هنرپیشگی و نمایش
business depression
بحران کسب و کار
show business
نمایشگری
business cycle
معادل cycle trade
carry on business
داد و ستد کردن
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
business cycle
دور کسب وکار
business cycle
دور اقتصادی
business cycle
دور تجاری
business cycle
دور بازرگانی
business depression
کسادی کار کسادی سوداگری
business expenses
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
business enterprise
بنگاه تجاری
business failure
ناکامی تجاری
business failure
شکست تجاری
business firms
بنگاههای انتقاعی
business enterprise
بنگاه بازرگانی
business type operation
عملیات تجارتی
international business machine
IB
head of business firm
رئیس تجارتخانه
small business computer
کامپیوتر کوچک تجاری
business type operation
عملیات کامپیوتری
business data processing
داده پردازی تجاری
international business machine
corporation
He is completely absorbed by his business.
کاملاجذب کارش است
Why did you give away your business patern ?
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
mail order business
کسب و کار مکاتبهای
net business saving
پس انداز خالص شرکتها
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
Trade ( business ) is slack this week .
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
Beat it !Buzz off! Mind your own business.
برو کشکت را بساب
What advice would you give to someone starting up in business?
چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
common business oreinted language
زبان با گرایش متداول تجاری
My trip to Europe was business and pleasure combined .
سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
to put one's affairs in order
[to settle one's business]
تکلیف کار خود را روشن کردن
Lets talk business. Lets talk turkey.
بی تعارف وجدی حرف بزنیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com