Total search result: 71 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
byte oriented |
لقمه گرا |
|
|
Other Matches |
|
byte |
هشت بیت |
byte |
که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند |
byte |
گروهی از بیتها یا ارقام باینری |
byte |
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند |
byte |
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت |
byte |
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند |
byte |
محل بایتهای داده در حافظه |
byte |
کامپیوتر با طول کلمه مختلف |
byte |
اندازه فرفیت ذخیره داده نوار مغناطیسی |
byte |
لقمه |
byte |
بایت |
byte addressable |
بایت نشانی پذیر |
byte addressable |
بایت ادرس پذیر |
byte mode |
وجه بایت حالت بایت |
data byte |
بایت داده |
flag byte |
لقمه پرچم |
byte addressable |
نشانی پذیر تالقمه |
byte mode |
وضعیت بایت |
oriented |
گرویده |
oriented |
جهت دار |
oriented |
متمایل به |
sense oriented |
حس گرا |
target-oriented <adj.> |
هدف گرا |
goal-oriented <adj.> |
هدف گرا |
transaction oriented |
تراکنش گر |
task oriented |
تکلیف گرا |
object oriented |
استفاده میکند |
software oriented |
نرم افزارگرا |
procedure oriented |
رویه گرا |
goal-oriented <adj.> |
مقصد گرا |
target-oriented <adj.> |
مقصد گرا |
future-oriented <adj.> |
پایدار [نسبت به آینده] |
future-oriented <adj.> |
آینده گرا |
target-oriented <adj.> |
هدف دار |
goal-oriented <adj.> |
هدف دار |
object oriented |
استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند |
object oriented |
تصویری که از بردارهای تعریف |
market oriented |
بازاری |
machine oriented |
ماشین گرا |
goal oriented |
هدف گرا |
market oriented |
در جهت بازار |
mission , oriented |
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت |
goal oriented |
مقصد گرا |
motor oriented |
حرکت گرا |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
problem oriented |
مسئله گرا |
area oriented |
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه |
object oriented |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود |
computer oriented |
کامپیوتر گرا |
application oriented |
کاربرد گرا |
application oriented language |
زبان کاربردی |
human oriented language |
زبان ارایش یافته بشری |
computer oriented language |
زبان کامپیوترگرا |
character oriented protocol |
پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا |
competition oriented pricing |
قیمت گذاری رقابت امیز |
machine oriented language |
زبان ماشین گرا |
magazines computer oriented |
مجلات کامپیوتری |
object oriented graphics |
نگاره سازی موضوعی |
object oriented programming |
برنامه نویسی مقصود گرا |
demand oriented pricing |
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا |
problem oriented language |
زبان مسئله گرا |
problem oriented language |
زبان باگرایش مسئله |
procedure oriented language |
زبان رویه گرا |
transaction oriented processing |
پردازش تغییرگرا |
user oriented language |
زبان استفاده کننده گرا |
word oriented computer |
کامپیوتر کلمه گرا |
record oriented database management |
برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی |
object oriented programming language |
زبان برنامه نویسی موضوعی |
action oriented management report |
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد |
table oriented database management progr |
برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی |