English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (8 milliseconds)
English Persian
cabinet-window ویترین
Other Matches
cabinet قفسه
cabinet هیات دولت
cabinet کابینه
cabinet اطاقک
cabinet گنجه
cabinet کابینه کمد
cabinet جعبه کشودار
cabinet کابینه هیئت دولت
cabinet هیئت وزرا اطاقک
cabinet کابینت
cabinet اطاق کوچک
cabinet اطاقک کوچک
coalition cabinet کابینه ائتلافی
cabinet soildarity وحدت کابینه
cabinet reshuffle ترمیم کابینه
cabinet prejection نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
cabinet government حکومت حزب حائز اکثریت
cabinet council جلسه هیات وزیران
cabinet clamp گیره قفسه
hot cabinet قفسه گرما
display cabinet بوفه
cocktail cabinet بوفهمخصوصمشروب
filing cabinet قفسهنگهداریفایلها
kitchen cabinet اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
vanity cabinet کابینتوسایل
cabinet maker مبل ساز
cabinet maker قفسه ساز
cabinet maker فرنگی ساز
cabinet-maker مبل ساز
cabinet-maker قفسه ساز
cabinet-maker فرنگی ساز
cabinet-makers مبل ساز
cabinet-makers قفسه ساز
cabinet-makers فرنگی ساز
stationery cabinet کابینتثابت
first aid cabinet قفسه کمکهای اولیه
index card cabinet کابینتکارتفهرستدار
film drying cabinet مخزنخشککنندهعکس
switch gear cabinet شالت شرانک
switch gear cabinet قفسه کلیدها
wall mounting cabinet قفسه دیواری
wall mounting cabinet قفسهای که روی دیوار نصب میشود
lateral filing cabinet محفظهفایلهایجانبی
glass-fronted display cabinet بوفه
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
window ویترین دریچه
window روزنه
window پنجره
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
window بیوه زن
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window مشابه 10682
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window پنجره دار کردن
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
by the window کنار پنجره
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
protective window پنجرهحفافتی
window-sill لب پنجره
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
playing window پنجرهنمایش
screen window پوششپنجره
window shade کرکره
pylon window قسمتبازبرج
worksheet window پنجره صفحه کاری
window shade پرده
panoramic window پنجرهوسیع
window-sills لب پنجره
window-sills تختهی زیر پنجره
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window پنجرهزیرزمین
casement window پنجرهیلولایی
landing window پنجرهفرود
window-sills هرهی پنجره
louvred window پنجرهیروزنهدار
window-sill هرهی پنجره
observation window پنجرهدیدهبانی
window-sill تختهی زیر پنجره
sliding window پنجرهمتحرک
types of window انواعپنجره
compss-window پنجره کنسولی
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window پنجره نیم دایره
double window پنجره دو جداره
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
flanking window نورگیر ثابت
French window پنجره لولادار
Ipswich window پنجره بالکن
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window پنجره مشبک
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
chicago window پنجره شیکاگویی
biforate window پنجره دودر
bay-window شاه نشین
window awning پنجرهچادر
window curtain پردهپنجره
window tab برچسبپنجره
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window پنجره چرخان
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
window regulator وسیله تنظیم پنجره
lattice window پنجره مشبک
window-frames قاب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
window-pane جام پنجره
window-panes جام پنجره
active window پنجره فعال
balance window پنجره چرخان
blind window پنجره نما
camera window دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
child window پنجرهای در پنجره اصلی
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
bay window شاه نشین
continuous window پنجره سراسری
window-frame قاب پنجره
window frame قاب پنجره
lattice window شباک
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay window پیش امدگی ساختمان
French window اقشقشه
French window درپنجرهای
sash window پنجره کشویی
sash window اروسی
bow window پنجره قوسی
bow window پنجره پیش امده کمانی
window box قاب پنجره
window-box قاب پنجره
window-boxes قاب پنجره
dormer window پنجره شیروانی
oval window روزنه بیضی
inactive window پنجره غیرفعال
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window پنجره گردان
pivoting window پنجره محوری
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
three panes window پنجره سه لنگه
rear window پنجره عقب
text window پنجره متن
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window کتیبه
stormproof window پنجره ضد طوفان
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
split window پنجره تقسیم بندی شده
window dress بنمایش گذاشتن
three panes window پنجره سه چشمه
round window روزنه گرد
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
skylight window خفنگ
compass window شاه نشین نیم گرد
window leaf لنگه پنجره
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
lancet window پنجره نوک تیز
window dress پشت ویترین گذاشتن
splitting a window تقسیم بندی پنجره
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
sliding folding window پنجرهتاشویمتحرک
window sill brick هره
window sill brick اجر کاردی
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
head access window شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
internal window sill کف پنجره داخلی
middle lintel in window کمرکش پنجره
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window الت وسطی پنجره
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
Do you mind if I open the window? اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
Do you mind if I close the window? اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
rabbet [for window or door] اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
cross bar of window الت پنجره
casement window opening inwards پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com