English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cable party گروه لنگر
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
booster cable [jumper cable] کابل باتری به باتری [اتومبیل رانی ]
the a party مدعی خصم
party طرف شریک
party هیات
the a party طرف مخالف
party قسمت
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
third party شخص ثالث
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party بخش
party دسته
party دسته همفکر
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party پارتی متخاصم
party طرفدار
party عده نظامی
party گروه
party تیم
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
cable ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
d.c. cable کابل جریان دائم
cable اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable هادی
have her cable لنگر جواب دادن
cable way مسیر کابل
cable way راه اهن برقی
cable way سیم یا کابل نقاله
bx cable لوله ب ایکس
cable تمام کابلها اتصالات و تابلو ها در یک اداره یا ساختمان
cable وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cable سیم کشی کردن تلگراف کردن
cable تلگراف کردن
cable شاه سیم
cable مفتول فلزی بافته
cable طناب فلزی
cable طناب سیمی
cable سیم
cable کابل
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable واحد طول دریایی برابر 022 یارد
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable سیم تلگراف
cable اتصال در انتهای کامل
cable تلگراف
losing party محکوم علیه
party parpet دست انداز مشترک
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
minor party حزب اقلیت
party coloured ابلق
party coloured رنگارنگ
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
mistaken party اشتباه کننده
party to a transaction متعامل
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent party پرسنل دایمی
party to a suit متداعی
party to a suit طرف دعوی
party to a lawsuit خصم
party spirit روحیه تحزب
party spirit طرفداری حزبی
party spirit تعصب حزبی
party parpet جانپناه مشترک
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
major party حزب اکثریت
fire party گروه اتش نشانی
fire party تیم اتش نشانی
fire party تیم اطفای حریق
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
democratic party حزب دمکرات
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
contracting party طرف قرارداد
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
gunner's party گروه توپخانه
contact party گروه تماس
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
losing party دادباخته
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party حزب ازادی
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
landing party گروه اب خاکی
labor party حزب کارگر
intervance of third party ورود ثالث
head's party گروه نظافت
coleague in a party هم مسلک
raiding party قسمت مامور کمین
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
opposition party حزب مخالف [سیاست]
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party میهمانیشام
search party دستهی جستار گرد
search party گروه پیگرد
to join a party عضو حزبی شدن
to throw a party مهمانی دادن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
party politics حزب بازی
party politics سیاست بازیهای حزبی
side party گروه رنگ زن
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shipwright's party گروه تعمیرات
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party حزب جمهوریخواه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
reconnaissance party قسمت شناسایی
reconnaissance party گروه شناسایی
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear party عقب دار
special party گروه ویژه
supply party گروه تدارکات
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
winning party دادبرده
winning party محکوم له
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
thrid party شخص ثالث
third party vendor فروشنده دسته سوم
third party insurance بیمه شخص ثالث
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
rear party قسمت عقبه
billeting party گروه پیشرو
boarding party تیم تفتیش
beach party گروه پیشرو اب خاکی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
garden party گاردن پارتی
party lines خط دستهای
party lines مرز مشترک
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
party lines خط مشترک
beach party تیم ساحل
an eveing party شب نشینی
advance party قسمت پیشرو
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
beaching party گروه پیاده شونده
billeting party گروه یورتچی
injured party طرف صدمه دیده
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
boatswain's party گروه ملوان
house-party مجالس خانگی
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party walls دیوار مشترک
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
the offending party متخلف
tea party عصرانه چای
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
Conservative Party حزب محافظه کار
party wall دیوار مشترک
hen party مهمانی زنانه
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
party line خط مشترک
evening party شب نشینی
boarding party گروه پژوهش
working party گروه کار
party line خط خصوصی تلفن
Labour Party حزب کارگر
hen party مجلس رقص زنانه
charter party قرارداد اجاره دربست
tea party مهمانی چای
shorten in cable کوتاه کردن زنجیر
trailing cable کابل برق روکش دار
snub cable ناگهان ترمز کردن
tape cable کابل نواری
telegraph cable کابل تلگراف
suspension cable کابل معلق
suspension cable کابل اویزان
supply cable کابل تغذیه
subscriber's cable کابل اتصال
subscriber's cable کابل مشترک
sheathed cable کابل غلاف دار
telephone cable کابل تلفن
sheating of cable پوشش کابل
sheathed cable کابل زرهی
power cable کابل قدرت
power cable کابل جریان قوی
quadoed cable کابل چهارسیمه
cable box اتاقک کابل
cable block قسمت کابل
cable block مجموعه کابل
cable assembly کابل
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
cable accessory وسایل کابل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com