English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cable stay anchorage کابلبرقراریلنگرگاه
Other Matches
booster cable [jumper cable] کابل باتری به باتری [اتومبیل رانی ]
anchorage لنگرگاه
anchorage لنگری
anchorage مهاربندی
anchorage مهار
anchorage مرجع
anchorage لنگراندازی
anchorage لنگر انداختن
anchorage تکیه گاه
anchorage باج لنگرگاه
anchorage block بستلنگرگاه
anchorage buoy بویه لنگرگاه
anchorage plate صفحه مهاری
leave the anchorage ترک کردن لنگرگاه
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
perceptual anchorage تکیه گاه ادراکی
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
i wish to stay here میل دارم ...
i wish to stay here میخواهم اینجا بمانم
him to stay نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
he is to stay بنا است بماند
he is to stay قرار است بماند
stay انکر
stay سپر
some one must stay here یک کسی باید اینجا بماند
stay behind نیروی جا گذاشته شده
stay توقف مکث
To stay the course . تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
stay away from <idiom> اجتناب کردن
to stay behind باقی ماندن جاماندن
to stay up بیدار ماندن
to stay behind بازماندن
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
stay behind عقب مانده
stay سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stay بکسل طولی ناو
stay توقف کردن
stay ماندن
to stay away from something دور ماندن از چیزی یا جایی
to stay away from something اجتناب کردن از چیزی یا جایی
to stay something موقتا به تعویق انداختن [قانون]
stay نگاه داشتن
stay بازداشتن
stay توقفگاه
stay حائل
stay تکیه مهار
stay نقطه اتکاء
stay مانع عصاء
to stay something موقتا معلق کردن [قانون]
stay ایست
stay سکون
to stay in the loop <idiom> در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
stay of proceedings تعلیق دادرسی
imeant you to stay قصد
imeant you to stay من این است که شما بمانید
it is not p for meto stay نمیتوانم بمانم
to stay in the loop <idiom> آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
short stay لنگر طول کوتاه
stay sail بادبان نصب شده برروی دیرک
stay of proceedings توقیف دادرسی
stay at home خانه نشین
to stay overnight مدت شب را [جایی] گذراندن
i should p stay at home بهتر است در خانه بمانم
cross stay بست چلیپا
he bade me to stay بمن فرمودبمانم
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
he whispered me to stay بمن گفت که بمانم
chin stay بند زیر چانه
he whispered me to stay سرگوشی
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
i decided to stay بر ان شدم که بمانم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
i intend to stay here بر انم که
i intend to stay here خیال دارم که ...
cross stay تقویت صلیبی
seat stay نگهدارندهصندلی
stay ring حلقهثابت
stay in strike اعتصاب
staysail-stay بادبانسهگوشثابت
stay of execution مجازبهتخطیازقانون
boring stay محل نشست
boring stay قسمت ساکن مقابل
Can you stay over night? می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
WI'll you stay for ( to ) dinner? برای شام بمانید (می مانید؟)
stay put <idiom> درجایی ماندن
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
chain stay محلقرارگیریزنجیر
permission to stay پروانه اقامت
to stay one's stomach شکم خودرا اندکی سیرکردن
to stay with a person نزد کسی ماندن
to stay with a person پیش کسی ماندن
triatic stay بکسل رابط ناو
we were ordered to stay دستور دادند بمانیم
permission to stay جواز اقامت
anchor at short stay لنگر بلند
How long wI'll you stay in Europe ? چند وقت اروپا می مانید ؟
stay vane blade تیغهثابتتوخالی
he gave us permission to stay اجازه داد که بمانیم
anchor at short stay لنگر طولی عمودی
stay there till i return انجا بمانیدتامن برگردم
terminal and stay resident program برنامه مقیم پایانی ایستا
terminate and stay resident program برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
Keep stI'll. Stay put . Dont move. تکان نخورید (حرکت نکنید )
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
have her cable لنگر جواب دادن
d.c. cable کابل جریان دائم
cable کابل
cable way سیم یا کابل نقاله
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable هادی
cable اتصال در انتهای کامل
cable وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cable تمام کابلها اتصالات و تابلو ها در یک اداره یا ساختمان
cable ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cable اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable way مسیر کابل
bx cable لوله ب ایکس
cable way راه اهن برقی
cable واحد طول دریایی برابر 022 یارد
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable تلگراف
cable طناب سیمی
cable شاه سیم
cable سیم
cable تلگراف کردن
cable طناب فلزی
cable مفتول فلزی بافته
cable سیم کشی کردن تلگراف کردن
cable سیم تلگراف
cable connector دو شاخه کابل
tiers of cable سیم کابل حلقه شده
three core cable کابل سه رشتهای
cable core سیم کابل
cable clip پل کابل
cable support بست کابل
cable cleat بست کابل
Type cable دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
twin cable کابل دو قلویی
trunk cable کابل ترانک
cable box اتاقک کابل
trailing cable کابل برق روکش دار
cable clamp بست کابل
telephone cable کابل تلفن
telegraph cable کابل تلگراف
tape cable کابل نواری
starter cable کابل استارتر
cable joint موف اتصال
cable joint مفصل اتصال کابل
cable holder gypsy : syn
cable holder دوار زنجیر
cable guard نگهدارنده کابل
cable grip چنگال کابل
cable duct لوله محافظ کابل برق
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
subscriber's cable کابل مشترک
subscriber's cable کابل اتصال
cable head سر کابل
supply cable کابل تغذیه
suspension cable کابل اویزان
suspension cable کابل معلق
snub cable ناگهان ترمز کردن
Type cable دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
Type cable میکرون
gear cable کابلچرخدنده
cable accessory وسایل کابل
starting cable کابلراهاندازی
cable accessory قطعات کابل
bunched cable کابل چندلایی
throttle cable کابلساسات
ignition cable کابل احتراق
cable television تلویزیونکابلی
armored cable کابل مسلح
anchor cable طناب لنگر
anchor cable کابل لنگر
cable cars تراموای برقی
cable car تراموای برقی
cable tail انتهای سیم
electricity cable کابلالکتریسیته
transmission cable کابلانتقال
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
underground cable کابل زیرزمینی
cable block قسمت کابل
cable railway تراموای
cable railway ترن کابلی
cable railways تراموای
cable railways ترن کابلی
cable block مجموعه کابل
brake cable سیمترمز
cable distributor قسمتکابلقرقرهایپیچشده
cable sleeve محلاتصالکابل
cable assembly کابل
cable stitch بافتمارپیچ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com