English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
calibration standard اندازه کالیبراسیون
calibration standard استانداردتنظیم
Other Matches
calibration کالیبره کردن
calibration تنظیم
calibration مین یک بررسی استاندارد
calibration تنظیم الات دقیق
calibration زینه بندی
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
calibration واسنجی
calibration خصلت یابی
calibration درجه بندی
calibration کالیبراسیون
calibration واسنجی
range calibration تنظیم مسافت
calibration capacitor خازن کالیبراسیون
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
calibration marker فاصله یاب راداری
official calibration واسنجی رسمی [مهندسی]
compass calibration تنظیم انحراف قطب نما
compass calibration تنظیم قطب نما
range calibration تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
calibration mark علامت کالیبراسیون
calibration card کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
calibration constant ثابت درجه بندی
calibration curve منحنی درجه بندی
calibration error خطای درجه بندی
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard طبیعی یا معمولی
standard A استانداردA
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard متعارف
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard استانده
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard نمونه قانونی
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard قانونی
standard همسان
standard همگون یکنواخت یکجور
standard یکسان معیار
standard کالای جانشین رزمی
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard معیار
standard استاندارد همگون
standard الگو
standard قالب
standard مقرر قانونی
standard نمونه قبول شده معین
standard متعارفی
standard متداول
standard مرسوم
standard استاندارد
standard نشان پرچم
standard قسمت ساکن دستگاه
standard سنجه
standard نورم مقیاس
standard معمولی
standard همشکل
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard error خطای معیار
standard interface رابط استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
standard gauge اندازه معمولی
standard function تابع استاندارد
standard form صورت متعارف
standard feature خصیصه متعارف
standard error خطای استانده
standard error خطای پایه
standard error خطای معدل
standard error خطای استاندارد
standard conditions شرایط متعارفی
standard class درجه استاندارد
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition شرایط استاندارد
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard cell پیل استاندارد
standard candle شمع استاندارد
standard brick اجر معمولی
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard bar میله معمولی
standard bar میله استاندارد
standard atmosphere اتمسفر
standard costs هزینههای نرمال
standard deviation انحراف معیار
standard costs هزینههای استاندارد
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard rudder 51 درجه سکان
standard section پروفیل استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
standard specification مقررات استاندارد
standard stimulus محرک معیار
standard subroutine زیرروال متعارف
standard time وقت بین المللی
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time زمان استانده
standard time زمان رسمی
standard trench سنگر معمولی
system standard معیار سیستم
system standard استانداردسیستم
wage standard دستمزد استانده
standard rate نرخ استاندارد
standard language زبان متعارف
standard load بار تنظیم شده
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure اندازه استاندارد
standard method روش استانده
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard motor موتور معمولی
standard motor موتوراستاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard price قیمت استاندارد
standard price قیمت پایه
standard lens نفراستاندارد
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
gold standard نظام پایه طلا
inductance standard اندوکتانس
inductance standard متعارف اندوکتانس
frequency standard استاندارد فرکانس
standard of living استاندارد زندگی
standard of living سطح زندگی
double standard نظام دو معیاری
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
living standard سطح زندگی
magnetic standard اهنربای استاندارد
gold standard نظام پولی طلا
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
escort of the standard گارد محافظ پرچم
escort of the standard گارد پرچم
basic standard استاندارد اولیه
floor standard لامپ پایه دار
floor standard چراغ پایه دار
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
american standard Interchange forInformation Code
gold standard واحد طلا
gold standard پایه طلا
standard bearer پرچم دار
standard bearers پیشوا
standard resistor مقاومت استاندارد
portable standard چراغ ایستا
primary standard استاندارد اولیه
standard bearers علمدار
standard bearers پرچم دار
resistance standard مقاومت استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
standard bearer پیشوا
standard score نمره معیار
silver standard واحد پول نقره
standard error of mean خطای معیار میانگین
portable standard چراغ مطالعه
standard of living معیار زندگی
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
silver standard استاندارد نقره
standard bearer علمدار
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
paper standard پول رایج مملکت
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
basic standard cost قیمت استاندارد
current standard cost هزینه استاندارد و مورد قبول
basic standard cost قیمت پایه
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
standard lamp [British] آباژور زمینی
standard poker hands استانداردبرهایدستی
standard lamps [British] چراغ های پایه دار
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
standard lamp [British] چراغ پایه دار
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
standard rain gage باران سنج معمولی
standard atmospheric pressure فشار متعارفی جو
international gold standard پایه طلای بین المللی
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
standard error of measurement خطای معیار اندازه گیری
standard error of estimate خطای معیار براورد
minimum standard of living حداقل سطح زندگی
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
standard temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
standard product cost ارزش تولید استاندارد
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
data encyption standard استاندارد حفافت داده
double standard planer دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
standard oxidation potential پتانسیل اکسایش استاندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com