English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
call processing فراخوان پردازی
Other Matches
what [some] people would call [may call] <adj.> باصطلاح
what [some] people would call [may call] <adj.> کذایی
what [some] people would call [may call] <adj.> که چنین نامیده شده
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
batch processing دسته پردازی
batch processing پردازش دستهای
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing پردازش زمینهای
inquiry processing فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
interactive processing پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
list processing لیست پردازی
list processing پردازش لیست
text processing پردازش متن
nonoverlap processing روشی که به وسیله ان خواندن
nonoverlap processing نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
information processing پردازش اطلاعات
information processing نتیجه گیری ازاخبار
distrubuted processing پردازش توزیعی
direct processing پردازش مستقیم
demand processing پردازش بر اساس نیاز
document processing متن پردازی
cooperative processing سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
continuous processing پردازش پیوسته
simultaneous processing پردازش همزمان
concurrent processing پردازش همزمان
document processing پردازش مدرک
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
information processing تقویم اخبار
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
image processing پردازش تصویر
image processing تصویر پردازی
geometry processing فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
foreground processing اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
foreground processing پردازش پیش صحنی
file processing پردازش فایل
file processing پرونده پردازی
command processing پردازش دستورالعمل
data processing پرورش اطلاعات
serial processing پردازش سری
serial processing پردازش نوبتی
sequential processing پردازش ترتیبی
remote processing پردازش از راه دور
data processing پردازش داده ها
data processing داده پردازی
random processing پردازش تصادفی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
word processing پردازش کلمه
data processing مرتب کردن داده ها
data processing تهیه و تولیداطلاعات
data processing تهیه اطلاعات
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data processing امایش اطلاعات
random processing با دست یابی تصادفی
processing unit واحد پردازنده
processing unit واحدپردازشگر
priority processing پردازش اولیه
processing unit واحد پردازش
priority processing اولویت پردازی
post processing پس پردازش
post processing پس پردازی
picture processing پردازش تصویری
parallel processing پردازش موازی
overlap processing پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
processing program برنامه پردازشی
processing element عنصر پردازشی
processing program برنامه پردازش
processing of the order انجام سفارش
processing symbol علامت پردازش
data processing curriculum دوره تحصیلات پردازش داده
data processing management مدیریت پردازش داده
data processing manager مدیر پردازش داده
word processing operator متصدی پردازش کلمه
central processing unit واحد پردازش مرکزی
data processing system سیستم پردازش داده
word processing supervisor نافر پردازش کلمه
data processing technology تکنولوژی پردازش داده
data processing center مرکزداده پردازی
string processing languages زبانهای پردازش رشته
word processing society انجمن پردازش کلمه
list processing langauge زبان لیست پردازی
centralized data processing پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
word processing system سیستم پردازش کلمه
central processing unit واحدپردازنده مرکزی
computer processing cycle چرخه پردازش کامپیوتر
data file processing پردازش فایل داده
data processing center مرکز داده پردازی
word processing program برنامه پردازش کلمه
data processing center مرکز پردازش داده
data processing cycle چرخه پردازش داده
decentralized data processing پردازش داده نامتمرکز
information processing center مرکز پردازش اطلاعات
information processing machine computer
information processing systems نظامهای خبرپردازی
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
real time processing پردازش بلادرنگ
multiple job processing پردازش چند کاره
integrated data processing پردازش داده مجتمع
list processing langauge زبانهای پردازش لیست
mechanical data processing پردازش داده مکانیکی
natural language processing پردازش زبان طبیعی
order processing time زمان انجام سفارش
information processing carriculum دوره پردازش اطلاعات
scientific data processing پردازش داده علمی
scientific data processing داده پردازی علمی
digital signal processing پردازش دیجیتالی سیگنال
direct access processing پردازش به روش دستیابی مستقیم
dispersed data processing پردازش اطلاعات به صورت توزیعی
distributed data processing پردازش داده توزیع شده
distributed data processing داده پردازی توزیعی
distributed processing system سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
word processing center مرکز پردازش کلمه
unit central processing واحد پردازش مرکزی
transaction oriented processing پردازش تغییرگرا
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
stacked job processing پردازش پشته یی
order processing time مدت انجام سفارش
oil processing area منطقهپردازشنفت
decentralized data processing پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
administrative data processing پردازش دادههای اداری
automatic data processing پردازش خودکار داده ها
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
automated data processing پردازش داده به صورت خودکار
businedd data processing داده پردازی تجاری
business data processing داده پردازی تجاری
electronic data processing system سیستم پردازش الکترونیکی داده
automatic data processing system سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
canadian information processing society انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
data processing management association انجمن مدیریت پردازش داده
to call into being بوجوداوردن
to call off منحرف یامنصرف کردن
at call عندالمطالبه
on call اتشهای طبق درخواست
at call اماده فرمان
on call بنا به درخواست
to call into being هستی دادن
to call somebody to [for] something پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
to call something your own چیزی را از خود دانستن [شاعرانه]
to call out دادزدن
to call out بلندصداکردن
to call نامیدن
to call نام دادن
call off بر هم زدن
call off خاتمه دادن
at his call بر حسب اخطار یا احضار او
at call به محض درخواست عندالمطالبه
to call together فراهم اوردن
at or within call اماده فرمان
at call فورا
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
to call in مطالبه کردن
to call in خواستن
call up دستور ارسال گزارش
call up احضار برای فعالیتهای نظامی
call صدا زدن
call up صدا زدن
to call in صداکردن
to call from within ازتویا اندرون صدا کردن
to call for a احتیاج بدقت داشتن
to call for خواستن
to call توجه کسیراجلب کردن
to call in دعوت کردن
call up شیپور احضار بخاطر اوردن
to be on-call در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
call-up تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up دستور ارسال گزارش
call-up تذکر دادن جمع کردن
call-up احضار برای فعالیتهای نظامی
call up تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up تذکر دادن جمع کردن
through call مکالمه مستقیم
next call تماسخواب
call on <idiom> صدا زدن کسی
call in تو خواندنی
call in تو خوانی
call forth بکار انداختن
to call for anyone پی کسی فرستادن
call for some one پی کسی فرستادن
on call <idiom> آماده برای ترک خدمت
call for مستلزم بودن
call for ایجاب کردن
call on <idiom> سرزدن به کسی
call off <idiom> کنسل کردن
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
If anyone should call , let me know. اگر کسی تلفن زد مرا خبر کن
To call someone. کسی را صدا زدن ؟( صداکردن )
call out اعلام خطر کردن
call out اعلام خطر
call up <idiom> تلفن کردن
call for someone <idiom> آمدن وبردن کسی
call off فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
call off صرفنظر کردن
call off منحرف کردن
call down ملامت کردن تحقیر کردن
to call up خواستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com