English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
camera control technician متخصصفنیکنترلدوربین
Other Matches
camera control area محلتنظیمدوربین
camera control unit مرکزکنترلدوربین
lighting/camera control area سطحکنترلدوربینروشنایی
technician متخصص تکنیسین
technician تعمیرکار
technician مهندسیار
technician فوق دیپلمه فنی تکنسین
technician کاردان
technician شخص متخصص در امور صفتی
technician تکنیسین
technician هنرکار
technician افزارمند
technician شگردگر
technician اهل فن کاردان
technician ذیفن کارشناس فنی
technician متخصص فنی
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
communication technician تکنیسین مخابرات
sound technician تکنسین صدا
lighting technician تکنسینروشنایی
contact field technician کارمند فنی
customer service technician تکنسین سرویس مشتری
video switcher technician تکنسینتعویضنمایشگر
camera [اتاقی با طاق قوسی یا منحنی]
camera دوربین یا جعبه عکاسی
in camera غیر علنی
camera دوربین
still video camera دوربیننمایشثابت
cine camera دوربینفیلمبرداری
electron camera دوربین الکترونی
view camera دوربیننما
miniature camera دوربین تصاویر کوچک
camera lucida [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
stereoscopic camera دوربینبرجستهبین
miniature camera دوربین مینیاتوری
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
Polaroid camera نوعیدوربینمخصوصگرفتنعکسفوری
camera viewfinder دوربیننمایاب
panoramic camera دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
camera screw پیچدوربین
sound camera دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
sitting in camera جلسه غیر علنی
sitting in camera جلسه خصوصی دادگاه
camera platform سکویدوربین
disc camera صفحهدوربین
disposable camera دوربینبازاری
camera dolly پایهدوربین
camera window دریچه دیافراگم دوربین
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
camera-shy بیزار از دوربین
box camera دوربین قوطی
box camera دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
observation camera دوربین امنیتی
CCTV camera دوربین امنیتی
in camera proceedings دادرسی غیر علنی
color camera دوربین رنگی
surveillance camera دوربین نظارت
security camera دوربین مدار بسته
surveillance camera دوربین مدار بسته
security camera دوربین نظارت
CCTV camera دوربین نظارت
security camera دوربین امنیتی
surveillance camera دوربین امنیتی
CCTV camera دوربین مدار بسته
observation camera دوربین مدار بسته
camera body بدنهدوربین
camera back قسمتهایپشتیدوربین
camera axis محور دوربین عکاسی
camera magazine کاست فیلم دوربین
observation camera دوربین نظارت
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
camera nadir خط لولای دوربین
camera tube دوربین تلویزیونی
underwater camera دوربینزیرآبی
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
camera obscura تاریک خانه
camera nadir محورلولایی دوربین عکاسی
continuous strip camera دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
closed-circuit camera دوربین نظارت
closed-circuit camera دوربین امنیتی
Polaroid0 Land camera دوربینزمینیپولاروید
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
camera platform lock محلقفلدوربینبهپایه
television camera tube دوربین تلویزیونی
camera ready copy کپی اماده تکثیر
colour television camera صفحهرنگیدوربین
camera cycling rate نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
air cartographic camera دوربین عکس برداری هوایی
closed-circuit camera دوربین مدار بسته
cross section of a reflex camera قسمتعرضیبازتابتلسکوپ
single-lens reflex camera دوربینبازتابتکلنزی
twin-lens reflex camera لنزدوتاییانعکاسدوربین
single-lens reflex (SLR) camera دوربینتکلنزی
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
control کنترل کردن فرمان
control اختیار
control بازرسی نظارت جلوگیری
control واپاد
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control نظارت
control توپزن دقیق
self-control خودداری
control بازرسی کردن
control نظارت کردن
control نظارت و ممیزی کردن
control کنترل کردن
control نظارت کردن تنظیم کردن
control بازرسی
control کنترل بازبینی
control کنترل
control مهار
control کنترل کردن مهار کردن
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control فرمان
self-control خویشتنداری
control بازدید
self control قوه خودداری
control کاربری
self control خودداری
self-control خودگردانی
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
self control مسک نفس
self control کف نفس
lateral control کنترل در عرض جبهه
inventory control کنترل موجودی
monetary control نظارت پولی
magnetci control کنترل فرمان مغناطیسی
monetary control کنترل پولی
input control کنترل ورودی
indirect control کنترل غیرمستقیم
minor control کنترل ضعیف
hue control پیچ فام
shading control پیچ فام
ignition control کنترل احتراق
minor control کنترل کم
mixture control کنترل مخلوط
image control کنترل تصویر
material control کنترل مواد
manual control کنترل دستی
load control تنظیم با بار خارجی
manpower control کنترل نیروی انسانی
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
linearity control نافم خطی
phase control تنظیم با تغییر فاز
numerical control کنترل عددی
lever control کنترل اهرمی
level control کنترل سطح
peaking control نافم اوج دهندگی
output control تنظیم انرژی خروجی
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
organization control کنترل سازمانی
phase control پیچ فاز
lift control کنترل اسانسور
line control کنترل خط
light control کنترل روشنایی
motor control کنترل حرکتی
intensity control پیچ رنگ
light control کنترل نور
intensity control کنترل شدت
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
net control کنترل شبکه
net control ایستگاه کنترل شبکه
lighting control کنترل روشنایی
lateral control کنترل جانبی
hold control نافم همزمانی
loop control کنترل حلقه زنی
error control کنترل خطا
esi control control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control کنترل ارز
exchange control نظارت ارز
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exchange control کنترل ارزی
experimental control کنترل ازمایشی
external control کنترل خارجی
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control کنترل میدان
erosion control جلوگیری از فرسایش
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
damage control کنترل خسارات
damage control کنترل کردن خسارات
damage control اسیب گیری
data control کنترل داده ها
decentralized control کنترل غیر تمرکزی
delusion of control هذیان کنترل شدگی
digital control کنترل دیجیتالی
direct control کنترل مستقیم
disaster control روش کنترل سوانح
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
electric control کنترل الکتریکی
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic control فرمان الکترونیکی
fighter control کنترل شکاریها
fighter control کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
electronic control کنترل الکترونیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com