English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
Other Matches
follower پیرو
follower شیعی
follower پیرو مذهب شیعه مقلد
follower دنبالگر
isotherm follower دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
cathode follower فزون ساز کاتدی
curve follower دنبالگر منحنی
graph follower دنبال گر گراف
isotherm follower نمایانگر ایزوترمال
camp پادگان اردو زدن چادر زدن
camp خیمه سرا
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
camp اردوگاه نظامی
camp چادر
camp اردو
camp اردوگاه
camp چادر زدن
camp لشکرگاه
camp منزل کردن
camp اردو زدن
work camp محل کار زندانیان
work camp اردوی کار
training camp اردوی امادگی
to strike camp اردورابهم زدن
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
prison camp زندان صحرایی
prison camp بازداشتگاه بیرون شهر
refugee camp اردوگاه پناهندگان
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
summer camp پایگاهتابستانی
holiday camp تفریحگاهتعطیلی
prison camp اردوگاه زندانیان
to skirt a camp از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
labor camp اردوگاه کار
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camp بازداشتگاه
concentration camp اردوگاه کار اجباری
concentration camp بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
camp beds تخت خواب سفری
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp bed تخت خواب سفری
aide-de-camp اجودان مخصوص
aides-de-camp اجودان مخصوص
base camp پایگاه مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
camp chair صندلی تاشونده
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
flying camp اردوی سبک وسیار
computer camp اردوی کامپیوتر
concentration camp بازداشتگاه اسرا
camp color پرچم کوچک اردوگاهی
camp color پرچم اردویی
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
aide de camp اجودان مخصوص
vacation camp [American E] تفریحگاه تعطیلی
vacation camp [American E] پایگاه تابستانی
two-burner camp stove اجاقدوشعله
camp color party گروه پرچم
camp color party دسته پرچم یورتچی
single-burner camp stove اجاقپیکنیکیتکشعله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com