Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (6 milliseconds)
English
Persian
can you pronounce him safe
ایا میتوانید
can you pronounce him safe
بگویید که اواز خطر محفوظ است
Other Matches
pronounce
افهار عقیده کردن
pronounce
حکم دادن فتوی دادن
pronounce
صادر کردن
pronounce
رسما بیان کردن ادا کردن
pronounce
تلفظ کردن
pronounce quilty
مجرم قلمداد کردن
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
pronounce the formula of a specified
صیغه جاری کردن
pronounce a judgement
فتوی دادن
safe
به ضامن
safe
مطمئن
safe
ضامن
safe
محفوظ
safe
امن
safe
صدمه نخورده
safe
سالم
safe
ایمن
safe
صحیح اطمینان بخش
it is safe to say
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
it is safe to say
بخوبی میتوان گفت
he is safe to be there
یقیناانجاخواهدبود
safe
بی خطر
he is safe to be there
حتما انجاخواهدبود
safe
گاوصندوق
safe area
منطقه بی خطر
safe area
منطقه امن
safe custody
حرز
safe altitude
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
safe deposit
گاوصندوق
safe deposit
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
safe distance
مسافت امن اطراف مین
safe distance
فاصله بی خطر
safe format
عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
safe from danger
محفوظ از خطر
safe guard
نگهداری
safe and sound
صحیح وتندرست
safe bet
بیخطر بدونریسک
safe yield
بده قابل اطمینان
safe yield
بده قابل برداشت
to be in safe keeping
درجای امن بودن
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
to be on the safe side
باقی نباشد
safe passage
مجوزعبور مجوزترددمطمئن
safe sex
آمیزشجنسیکنترلشدهماننداستفادهاز"کاندوم "
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
(on the) safe side
<idiom>
سخت سرزنش کردن
to play it safe
با احتیاط عمل کردن
[اصطلاح روزمره]
safe velocity
سرعت مطلوب
safe valve
در رو
safe guard
حفافت
safe house
خانه امن
safe keeping
نگهداری
safe keeping
حفظ
safe life
عمر مطمئن
safe load
بار مجاز
safe mode
حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
safe pledge
کفالت
safe pledge
وجه الکفاله
safe valve
دریچه اطمینان
safe valve
دریچه ایمنی
safe keeping
حفافت توجه
safe altitude
ارتفاع امن
safe conduct
امان نامه
safe conducts
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts
جواز امان
safe-conducts
خط امان
safe-conducts
امان نامه
safe-conducts
امان دادن
safe-conducts
رخصت عبور
safe-conducts
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts
رخصت عبور
safe conducts
امان دادن
safe conducts
امان نامه
safe conduct
امان دادن
safe conduct
رخصت عبور
safe conduct
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conduct
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conduct
خط امان
safe conduct
جواز امان
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
خط امان
safe-conducts
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts
جواز امان
meat safe
قفسه توری
meat safe
قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
conduct safe
جواز امان
conduct safe
خط امان
render safe
به ضامن کردن مین
fail-safe
تخریب امن
fail-safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
render safe
بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
fail-safe
با خرابی امن
fail safe
تخریب امن
fail safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
fail safe
با خرابی امن
safe conduct holder
مستامن
temporary safe conduct
امان
property kept in safe custody
مال محرز
safe loads tables
جداول بارهای مجاز
maximum safe temperature
درجه حرارت مجاز حداکثر
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
safe water mark
علامتآببیخطر
breaking into safe custody
هتک حرز
safe working load
بارکاری مطمئن
In a secure ( safe ) place.
درمحل محکم وامنی
Ton play safe . To tread cautiously.
با احتیاط عمل کردن
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait.
دم به تله ندادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com