Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cancel an order
سفارشی را لغو کردن
Other Matches
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
حذف
cancel
باطل کردن
cancel out
<idiom>
از بین بردن اثر چیزی
cancel
منحل کردن
cancel
منسوخ کردن
cancel
باطل کردن اقاله کردن
cancel
لغو کردن
cancel
فسخ کردن
cancel
حذف کردن
cancel
ملغی کردن
cancel
کنسل کردن
cancel
الغا
cancel
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
memory cancel
پاککردنحافظه
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را لغو کنم.
cancel
[booking, reservation]
باطل ساختن
cancel
[booking, reservation]
فسخ کردن
cancel
[booking, reservation]
لغو کردن
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
cancel
[booking, reservation]
کنسل کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
by order of
حسب الامر
out of order
نادرست
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
by order of
فرمان
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
in order to ...
تا
[اینکه ]
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
in order to ...
برای
[اینکه]
out of order
درهم برهم
order off
حکم خروج
in order
صحیح
out of order
خراب
out of order
از کار افتاده
to the order of
در وجه
to the order of
به حواله کرد
in order that i may go
برای اینکه بروم
in order that he may go
برای اینکه برود
in order that
برای اینکه
in order that
تا اینکه
in order
درست
second order
مرتبه دوم
first order
مرتبه اول
re order
سفارش دوم باره
well-order
خوش ترتیب
[ریاضی]
to the order of
بحواله کرد
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
to order
<idiom>
به ترتیب
out of order
<idiom>
برخلاف قانون ،نامناسب
out of order
<idiom>
کارنکردن
In this order. In this way.
باین ترتیب
in order
دایر
order
سبک معماری
order
سفارش دادن
order
دستور دادن سفارش
order
ترتیب انجام کار
order
ترتیب
order
دستور دادن
order
امر
order
مرتبه
order
راسته
order
کد عمل
order
فرمان نظم
order
خرید سفارش خرید
order
حواله کرد حواله کردن دستور
order
سفارش دادن کالا یا جنس
order
شیوه
order
نظام معماری
order
نظم دادن
order
دستورالعمل دستور
order
سفارش دادن دستور دادن
order
مرتب کردن
order
حکم
order
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order
دستورالعمل
order
دستور
order
سفارش
order
نظم
order
سفارش دادن تنظیم کردن
order
منظم کردن
order
ن
order
دستور سفارش
order
رتبه
order
حواله
order
دستورعملیاتی
order format
قالب سفارش
second order conditions
شرایط ثانوی
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
review order
لباس وتحملات سان
short order
خوراکی که زود مهیا میشود
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
order of the day
دستور جلسه
sort order
نظم ترتیب
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
route order
فرمان ستون راه رو
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
superior order
امر مافوق
superior order
دستور مافوق
second order factor
عامل مرتبه دوم
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order in council
تصویب نامه دولتی
order of bankruptcy
حکم ورشکستگی
order of battle
ترتیب نیرو
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of discharge
حکم تصفیه
order of discharge
حکم برائت ذمه
order of the day
معادل agenda
order of the day
برنامه روزانه
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of matrix
مرتبه ماتریس
order of magnitude
مرتبه بزرگی
order of fire
ترتیب احتراق موتور
order off the field
حکم خروج
order time
زمان سفارش کالا
order of fire
ترتیب توالی اتش
purchase order
سفارش خرید
purchase order
دستور خرید
place an order
سفارش دادن
public order
نظم عمومی
provisional order
دستور موقت اداری
processing of the order
انجام سفارش
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order
حواله پستی
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
pay order
سندپرداخت حقوق
pay order
لیست پرداخت حقوق
partial order
ترتیب جزئی
partial order
پاره ترتیب
order of fire
روش تیراندازی
work order
درخواست انجام کار حکم کار
in good order
<adj.>
تروتمیز
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
Ionic Order
[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
German Order
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order
سبک معماری فرانسوی
Doric Order
سبک معماری دوریک
Orinthian Order
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order
[معماری یونی یونان]
balustrade Order
ترتیب نرده ستون ها
Attic Order
ستون بندی آتنی
in good order
<adj.>
مرتب
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
Lattice
[order]
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
structure
[first order]
ساختار
[ریاضی]
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to order somebody back
کسی را معزول کردن
to order somebody back
کسی را فراخواندن
in good order
<adj.>
منظم
assemblage of Order
ستون بندی مختلط
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
point of order
اخطار نظامنامهای
work order
برگ کار
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word order
ترتیب واژه ها
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order
دستور اگهی
trial order
سفارش ازمایشی
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
transaction in order
liability avoid to
to set in order
منظم کردن
to set in order
درست کردن
third order reaction
واکنش مرتبه سه
the line is out of order
سیم خراب است
points of order
اخطار نظامنامهای
corinthian order
ساختارقرمتی
American order
[سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
call-up order
دستور به خدمت
[سربازی]
good order
خوش ترتیب
[فلسفه]
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order.
مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ?
آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order
سازمانوساختاراجتماعی
postal order
هزینهپستی
law and order
اطاعتازقانون
doric order
سبکمعمارییونانقدیم
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
high order
رتبه بالا
enforcement order
دستور اجرا
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
dispatch order
سفارش حمل سریع
disassembly order
روش پیاده کردن وسیله
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
development order
دستوربهبود اماد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com