English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
cancellation order دستور لغو
cancellation order دستور فسخ
Other Matches
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
cancellation ابطال
cancellation حذف
cancellation فسخ
cancellation الغاء
cancellation لغو
cancellation باطل سازی
cancellation بطلان
cancellation الغا
cancellation عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
cancellation قلم زدن
cancellation قلم خوردگی
cancellation اقاله
cancellation لغوکردن
cancellation حذف کردن
action for cancellation اقدام به ابطال
cancellation of bargain اقاله کردن معامله
cancellation clause شرط فسخ
notice of cancellation انقضا
notice of cancellation خاتمه
notice of cancellation رها سازی
notice of cancellation متارکه
action for cancellation اقدام به لغو
notice of cancellation ترک
cancellation test ازمون حذف
notice of cancellation الغا
notice of cancellation بطلان
notice of cancellation انفصال
in order that برای اینکه
in order that he may go برای اینکه برود
to the order of بحواله کرد
to the order of به حواله کرد
to the order of در وجه
in order صحیح
in order that تا اینکه
in order درست
in order that i may go برای اینکه بروم
in order to ... برای [اینکه]
in order دایر
first order مرتبه اول
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
second order مرتبه دوم
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
out of order نادرست
by order of فرمان
by order of حسب الامر
in order to ... تا [اینکه ]
out of order درهم برهم
order off حکم خروج
out of order از کار افتاده
out of order خراب
re order سفارش دوم باره
In this order. In this way. باین ترتیب
out of order <idiom> کارنکردن
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
to order <idiom> به ترتیب
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
order سفارش دادن کالا یا جنس
order حکم
order حواله کرد حواله کردن دستور
order خرید سفارش خرید
order سفارش دادن
order دستور دادن سفارش
order امر
order مرتبه
order راسته
order دستور دادن
order ترتیب
order ترتیب انجام کار
order سبک معماری
order نظم دادن
order شیوه
order نظام معماری
order فرمان نظم
order مرتب کردن
order دستورالعمل دستور
order کد عمل
order سفارش
order دستور
order نظم
order دستورالعمل
order سفارش دادن دستور دادن
order دستورعملیاتی
order سفارش دادن تنظیم کردن
order منظم کردن
order ن
order دستور سفارش
order حواله
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order رتبه
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
order format قالب سفارش
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
second order conditions شرایط ثانوی
sort order نظم ترتیب
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
review order لباس وتحملات سان
short order خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
superior order امر مافوق
superior order دستور مافوق
second order conditions شرایط مرتبه دوم
route order فرمان ستون راه رو
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order in council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order in council تصویب نامه دولتی
order of the day دستور جلسه
order of the day معادل agenda
order of bankruptcy حکم ورشکستگی
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of matrix مرتبه ماتریس
order of magnitude مرتبه بزرگی
order of battle ترتیب نیرو
order of battle سازمان نیروهایا یکان
order of fire ترتیب توالی اتش
order of fire روش تیراندازی
order of discharge حکم برائت ذمه
order of fire ترتیب احتراق موتور
order off the field حکم خروج
public order نظم عمومی
provisional order دستور موقت اداری
processing of the order انجام سفارش
order of the day برنامه روزانه
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order حواله پستی
place an order سفارش دادن
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
pay order سندپرداخت حقوق
pay order لیست پرداخت حقوق
partial order پاره ترتیب
order time زمان سفارش کالا
order of discharge حکم تصفیه
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
in order to prevent برای جلوگیری کردن
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order سبک معماری فرانسوی
Doric Order سبک معماری دوریک
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order [معماری یونی یونان]
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Attic Order ستون بندی آتنی
assemblage of Order ستون بندی مختلط
in good order <adj.> تروتمیز
in good order <adj.> مرتب
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
structure [first order] ساختار [ریاضی]
to order somebody back کسی را احضار کردن
to order somebody back کسی را معزول کردن
to order somebody back کسی را فراخواندن
in good order <adj.> منظم
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
word order ترتیب واژه ها
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order دستور اگهی
trial order سفارش ازمایشی
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
transaction in order liability avoid to
to set in order منظم کردن
to set in order درست کردن
third order reaction واکنش مرتبه سه
the line is out of order سیم خراب است
points of order اخطار نظامنامهای
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
good order خوش ترتیب [فلسفه]
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
partial order ترتیب جزئی
enforcement order دستور اجرا
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
dispatch order سفارش حمل سریع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com