English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
canned failed fuel لولهسوختزائد
Other Matches
failed fuel canning قوطیکردنسوختمصرفشده
failed fuel bay صفحهسوختمصرفشده
canned درقوطی کنسروشده
canned مست باده
canned routine روال قالب ریزی شده
canned software نرم افزار اماده
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
failed رد شدن
failed رد شدن قصور ورزیدن
failed عقیم ماندن ورشکستن
failed وا ماندن
failed درماندن
failed مردود شدن
failed شکست خوردن
failed عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed قصور کردن
failed سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed ورشکست شدن
fan failed چتری
The campaign was considered to have failed. مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
No less than half the students failed the test. کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
I couldnt (failed to) get that long- cherished wish. داغش به دلم ماند
bi fuel کار کند
bi fuel موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel سوخت
fuel اغذیه
fuel غذا
fuel تقویت سوخت گیری کردن
fuel سوخت دادن
fuel تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel بنزین
fuel سوخت ماده قابل اشتعال
fuel سوخت گیری کردن
fuel سوخت موتور
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
liquid fuel سوخت مایع
hypergolic fuel سوخت خیلی حساس به اشتعال
fuel pump پمپ بنزین
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
gas fuel سوخت گازی
fuel tap شیر سوخت
fuel tank باک
fuel pump پمپ سوخت
fuel tank مخزن سوخت
fuel storage انبار سوخت
power fuel سوخت
raw fuel سوخت خام
rocket fuel سوخت راکت
fuel gauge نمایشبنزین
fuel bundle متمرکزکنندهسوخت
fuel lines خطوطسوخت
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
fuel pellet ساچمهسوخت
fuel rod میلهسوخت
jet fuel سوختجت
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
thickened fuel سوخت جامد
fuel injector انژکتورسوخت
rocket fuel سوخت موشک
fuel control کنترلسوخت
fuel filter صافی بنزین
fuel gas سوخت گازی
fuel gas گاز
chemical fuel سوخت شیمیایی
fuel filter صافی سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
fuel economy اقتصاد سوخت
fuel consumption مصرف سوخت
fuel cell پیل سوختی
fuel injection سوخت رسانی
fuel grade درجه سوخت
fuel oil مازوت
solid fuel سوخت جامد
fossil fuel سوخت سنگوارهای
fuel oil نفت سیاه
fuel oil نفت کوره
aviation fuel سوخت هواپیما
fuel meter سوخت سنج
fuel manifold چندراهی سوخت
bunker fuel سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
type of fuel نوعسوخت
domestic fuel سوخت خانگی
new fuel storage room اتاقذخیرهسوختجدید
spent fuel port قسمتسوختمصرفشده
fuel transfer pipe لولهانتقالسوخت
fuel: enriched uranium سوختاورانیم
fuel: natural uranium سوختاورانیمطبیعی
air/fuel mixture مخلوطهواوسوخت
fuel tank flap درباکبنزین
fuel handling sequence سکونساستعمالسوخت
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
flexible fuel tubing لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
fuel air pump بوستر سوخت
fuel control unit واحد کنترل سوخت
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
to add fuel to fire نمک بر زخم پاشیدن
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
to add fuel to fire آتش را دامن زدن
external fuel tank مخزنسوختبیرونی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
fuel supply line لوله سوخت رسانی
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
bladder type fuel cell باک لاستیکی
brake specific fuel consumption مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
bladder type fuel call باک لاستیکی
diesel fuel oil filter صافی سوخت موتور دیزل
low fuel warning light چراغهشدارکمبودبنزین
To add fuel to (fan) the flames. آتش را دامن زدن
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
fuel air mixture ratio نسبت مخلوط سوخت و هوا
spent fuel storage bay صفحهذخیرهسوختمصرفشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com