English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
capillary action اثر مویینگی
Other Matches
capillary موئین
capillary مویرگ
capillary مویی
capillary باریک
capillary فریف عروق شعریه
capillary رطوبت موئینهای
capillary مویین
capillary attraction جاذبه شعریه
capillary repulsion دافعه شعریه
capillary tube لوله موئین
capillary electrophoresis الکتروفورز مویین
capillary tube لوله مویین
capillary blood vessel مویرگ-سرخرگ
capillary blood vessels عروق شعری
capillary blood vessels رگهای مویی
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action لیست امکانات
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
self action خود عملی
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action عمل انجام شده
action عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
immediate action عملیات فوری
course of action راه کار
right of action حق ترافع
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
right of action حق طرح دعوی در دادگاه
right of action حق اقامه دعوی
course of action روش انجام کار
appropriate action اقدام مقتضی
self action عمل فی نفسه
out of action از نبرد خارج شده
out of action خارج ازنبرد
out of action خراب
out of action غیر فعال
immediate action عکس العمل فوری
down [out of action, not in use] <adj.> ازکارافتاده
down [out of action, not in use] <adj.> خراب [ازکارافتاده]
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
action پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action گزارش وضع
action طرز عمل
action اقامهء دعوا
action جریان حقوقی تعقیب
action بازی
action تمرین
action سهم سهام شرکت
action اشغال نیروهای جنگی
action پیکار
action کنش
action کردار
action کار
action عمل
action فعل اقدام
action رفتار
action جدیت
action جنبش حرکت
action جریان
action اشاره
action تاثیر اثر جنگ
action نبرد
action عامل
action جنگ عملیات
action اقدام
action فرمان حاضر به تیر
action جنگ
action اژیرش
action کار اقدام
action جنبش
action عملیات جنگی
action خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action اثر
action انجام کاری
quick in action جلد
quick action عمل ضربتی انی
quick action عمل انی ماسوره
possessory action دعوی مالکیت
quantum of action ثابت پلانک
quantum of action کوانتوم کنش
quick in action چابک
prepare for action حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
quick in action فرز
quantum of action کوانتوم اثر
quantum of action مقدار اثر
mine action عمل کردن به صورت مین
impluse action انتخاب شماره
mine action عمل مین
mass action قانون اثر جرم
mass action عمل کلی
locking action اثر سدکنندگی
local action تخلیه موضعی باتری
inductive action اثر القاء
killed in action تلف شدن در جنگ
killed in action کشته جنگی
legal action اقدام قانونی
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
impact action عمل ترکش
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action اقدامات تامینی
preventive action اقدامات احتیاطی
prepare for action حاضربه جنگ کردن
possessory action دعوی اعاده مالکیت
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action طرح عملیات
personal action دعوی شخصی
personal action دعوی منقول
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
impact action اثر انفجار
killed in action کشته
speed of action سرعت حرکت
secondary action انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action عملوکارصنعتی
action replay پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind حرکتجریانباد
action lever اهرم حرکتدستگاه
zone of action منطقه عملیات یکان
zone of action منطقه عمل
wounded in action زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action زخمی شده در جنگ
He is a man of action. مردعمل است
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to be out of action [because of injury] غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
speed of action درجه تندی
speed of action سرعت انتقال
speed of action زرنگی [چابکی]
speed of action چالاکی
speed of action چابکی
speed of action فرزی
speed of action تندی
vexatious action دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action دعوی ایذائی
scene of action صحنه عملیات
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action عمل غیر ارادی
recourse action رجوع به دادگاه
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action دعوی غیر منقول
radius of action ناحیه رانندگی
radius of action شعاع اثر
radius of action برد عملیاتی هواپیما
scene of action صحنه جنگ یادرگیری
shock action عمل غافلگیری
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
to rouse to action بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action بکاربرانگیختن
to bar one from his action بازداشتن کسی از کاری
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action اموال دینی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
social action اقدام اجتماعی
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action عمل شوک
radius of action شعاع عمل
direct action مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
automatic action ناهشیارکاری
biocidal action عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
bringing an action اقامه دعوی
characteristic action عامل مشخصه
chos in action حق دینی
chos in action حق بالقوه
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
civic action عملیات مردم یاری
civic action امور عام المنفعه
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
civil action دعوی مدنی
antisubmarine action مکانیسم ضد زیردریایی
column action عمل ستونی
concerted action عمل مشترک
concerted action عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
comulative action اثرات کلی
antisubmarine action عمل ضد زیردریایی
angle of action زاویه عمل
action tendency گرایش به عمل
action noun اسم مصدر
action on the blade تماس با شمشیر حریف
action parameters پارامترهای عملیاتی
action period دوره کنش
action post هدف در سمت چپ یا راست
action potential پتانسیل عمل
action potential پتانسیل کار
action letter فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action principle اصل کنش
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action research پژوهش عمل نگر
action statement دستورالعمل اقدام
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action station محل جنگ
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action system نظام عمل
comulative action اثر عمومی
corrosive action اثر خوردگی
his action pleased me ازکارش خوشنودیا راضی شدم
end action عمل پایانی
action deferred تامل در به کار بردن جنگ افزار
action in rem دعوی بر علیه عین مال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com