English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
carbon fixed کربن ثابت
carbon fixed ذغال ثابت
Other Matches
carbon ذغال
carbon الماس بیفروغ
carbon کربن
carbon ذغال خالص
carbon C :symb
carbon black دوده
tertiary carbon کربن نوع سوم
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
anomeric carbon کربن انومری
asymmetric carbon کربن بی تقارن
hydro carbon ترکیب هیدروژن و کربن
battery carbon زغال باتری
carbinol carbon کربن کربینول
gas carbon ذغال قرع
carbon brush زغال کربنی
carbon brush ذغال
carbon cell پیل کربنی
carbon resistor مقاومت کربنی
carbon rheostat رئوستای کربنی
carbon ribbon نوار کاربنی
carbon ribbon ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
carbon tape نوارکاربنی
cored carbon کربن هسته دار
carbon microphone میکروفون زغالی
carbon contact کنتاکت کربنی
carbon cycle سیکل کربن
carbon deposite لایه کربن
decolorizing carbon ذغال رنگ زدا
carbon disk قرص زغالی
carbon free کربن ازاد
carbon free ذغال ازاد
carbon holder پایه کربن
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
active carbon کربن فعال
activated carbon ذغال فعال شده
carbon copies رونوشت کاربنی
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
primary carbon کربن 1 درجه
primary carbon کربن نوع اول
secondary carbon کربن 2 درجه
secondary carbon کربن نوع دوم
sugar carbon زغال قند
tertiary carbon کربن 3 درجه
carbon copies ورق کاربن
carbon dating اندازهگیریسنچیزیبااستفادهازمیزانرادیواکتیویتهآن
carbon dioxide گازکربنیک
carbon dioxide دی اکسید کربن
carbon copies رونوشت
carbon copies کپی نسخه غیراصل
carbon copy کپی نسخه غیراصل
carbon paper کاغذ کاربن
carbon monoxide منواکسید کربن
activated carbon کربن فعال شده
carbon copy رونوشت
carbon copy ورق کاربن
acetylenic carbon کربن استیلنی
carbon copy رونوشت کاربنی
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
He's a carbon copy of his father. کپی پدرش است.
iron carbon alloy الیاژ اهن و کربن
coolant: carbon dioxide سردکنندهدیاکسیدکربن
zinc carbon cell پیل لکلانشه
carbon zinc cell پیل اولیه قابل حمل
high carbon steel فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
high carbon steel فولاد با کربن زیاد
iron carbon diagram نمودار اهن- کربن
crater in positive carbon گودی کربن مثبت
plain carbon steel فولاد کربن غیرالیاژی
zinc carbon cell پیل روی- زغال
medium carbon steel فولادباکربن متوسط
arc lamp carbon کربن لامپ قوسی
carbon pile regulator نافم کربنی
carbon battery plate صفحه باتری کربنی
carbon chain polymer بسپار زنجیر کربنی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
carbon filament lamp لامپ با افروزه کربنی
carbon arc welding جوشکاری با جرقه کربن
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
carbon dioxide gas coolant سردکنندهیگازدیاکسیدکربن
ultra high carbon steels فولادهای فرا- پر- کربن
carbon pile voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ زغالی
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
carbon arc lead burning جوش سرب با جرقه کربن
double button carbon microphone میکروفون دو زغالی
single button carbon microphone میکروفون تک زغالی
well fixed ثروتمند
fixed قطعی
fixed معین
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
fixed ثابت شده
fixed ماندنی مقطوع
well fixed دارا
well fixed پولدار
fixed مقطوع
fixed ثابت
fixed ماندنی
well fixed خوب تثبیت شده
fixed گیردار
fixed stars ثوابت
fixed reticle تار موی ثابت زاویه یاب
fixed round فشنگ کامل
fixed round فشنگ ثابت
fixed shell گلوله متصل
fixed spacing فاصله دهی ثابت
fixed spool قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed stock مالک انحصاری سهام
fixed star ثوابت
fixed star ستاره ثابت
fixed reticle عدسی ثابت دوربین
fixed point با ممیز ثابت
fixed point نقطه ثابت
fixed portion سهام معینه
fixed portion فرض
fixed price قیمت ثابت
fixed property اموال غیر منقول
fixed property سرمایه ثابت
fixed radix با مبنای ثابت
fixed resources منابع ثابت
fixed storage انباره ثابت
fixed storage حافظه ثابت
fixed winglet بالچهثابت
fixed platform سکویثابت
fixed jaw اهرم ثابت
fixed blade تیغهثابت
fixed bayonet سرنیزهثابت
fixed base پایهثابت
fixed arch طاقثابت
fixed capacitor خازن ثابت
fixed fire اتش نشان شده
Price are fixed here . دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed-wing بال ثابت
fixed supply عرضه ثابت
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed wing بال ثابت
fixed support تکیه گاه گیردار
fixed support بردگاه گیردار
fixed system توزیع ثابت اب
fixed weight وزن ثابت
fixed-wing هواپیمای بال ثابت
we fixed in the town در شهر ماندیم
fixed wing هواپیمای بال ثابت
fixed costs هزینههای ثابت
fixed costs هزینههای سرمایهای
fixed costs هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed davit قایق بالابر ثابت
fixed davit davit gantrytype : syn
fixed disk دیسک ثابت
fixed echo اکوی ثابت
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed factor عوامل تولید ثابت
fixed factor عوامل ثابت تولید
fixed field میدان ثابت
fixed fire اتش متمرکز
fixed format قابل ثابت
fixed geometry هواپیمایی با بال ثابت
fixed cost هزینه ثابت و معین
fixed casement قاب ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed ammunition مهمات ثابت
fixed area ناحیه ثابت
fixed asset دارائی ثابت
fixed assets داراییهای ثابت
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed assets دارائیهای ثابت
fixed beam تیر ثابت
fixed beam تیر دو سر گیردار
fixed beam تیر گیردار
fixed beam تیر دوسر گیردار
fixed bridge پل ثابت
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed budget بودجه ثابت
fixed condenser خازن ثابت
fixed capital سرمایه ثابت
fixed head با نوک ثابت
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
fixed pivot لولای ثابت
fixed length با درازای ثابت
fixed inputs منابع ثابت
fixed inputs نهادههای ثابت
fixed material مواد پایدار
fixed income درامد ثابت
fixed idea تعصب
fixed idea فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed light چراغ ثابت
fixed point ممیز ثابت
fixed bed polymerization بسپارش در بستر ثابت
fixed point representation نمایش ممیز ثابت
fixed pitch propeller ملخ با گام ثابت
fixed numeric format قالب عددی ثابت
fixed post system سیستم پاسگاه ثابت
fixed cost curve منحنی هزینه ثابت
fixed production coefficients ضرایب تولید ثابت
fixed program computer computer program wired
fixed point part جزء کسری
fixed point operation عملکرد با ممیز ثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com