English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
carbon zinc cell پیل اولیه قابل حمل
Search result with all words
zinc carbon cell پیل روی- زغال
zinc carbon cell پیل لکلانشه
Other Matches
carbon cell پیل کربنی
zinc Zn
zinc قطب پیل ولتا
zinc زینک
zinc فلز روی
zinc روح
zinc روی
slab zinc زینک
zinc dust گرد روی
floers of zinc پنبه روی
ruby zinc اکسید قرمز روی
slab zinc زینک صفحهای
zinc oxide اکسید روی
zinc oxid اکسید روی به فرمول ZnO اکسید دو زنگ
zinc ethylenebisdithiocarbamate روی اتیلن بیس دی تیوکربامات
zinc electrode الکترود روی
zinc dimrthyldithiocarbomate روی دی متیل دی تیوکربامات
zinc coat روکش روی
sulphate of zinc توتیای روی
zinc white سفید اب روی
sulphate of zinc زاج روی
ruby zinc زینسیت
red zinc ore زینسیت
crow foot zinc پیل پنجه کلاغی
red zinc ore اکسید قرمز روی
electrolytic zinc process الکترولیز روی
red oxide of zinc زینیست
red oxide of zinc اکسید قرمز روی
heavy zinc coating روش کاری روی سنگین
hexonal zinc sulfide structure ساختار شش گوشهای روی سولفید وورتیست
carbon ذغال
carbon C :symb
carbon الماس بیفروغ
carbon کربن
carbon ذغال خالص
carbon disk قرص زغالی
carbon fixed کربن ثابت
carbon fixed ذغال ثابت
carbon free کربن ازاد
carbon free ذغال ازاد
carbon holder پایه کربن
carbon microphone میکروفون زغالی
carbon resistor مقاومت کربنی
carbon deposite لایه کربن
carbon cycle سیکل کربن
battery carbon زغال باتری
carbinol carbon کربن کربینول
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
carbon black دوده
carbon brush زغال کربنی
carbon brush ذغال
carbon dating اندازهگیریسنچیزیبااستفادهازمیزانرادیواکتیویتهآن
carbon contact کنتاکت کربنی
carbon rheostat رئوستای کربنی
tertiary carbon کربن نوع سوم
tertiary carbon کربن 3 درجه
carbon tape نوارکاربنی
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
cored carbon کربن هسته دار
carbon paper کاغذ کاربن
decolorizing carbon ذغال رنگ زدا
gas carbon ذغال قرع
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
carbon ribbon ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
carbon ribbon نوار کاربنی
hydro carbon ترکیب هیدروژن و کربن
primary carbon کربن 1 درجه
primary carbon کربن نوع اول
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
secondary carbon کربن 2 درجه
secondary carbon کربن نوع دوم
sugar carbon زغال قند
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
asymmetric carbon کربن بی تقارن
active carbon کربن فعال
carbon copy ورق کاربن
carbon copy رونوشت
carbon copy کپی نسخه غیراصل
carbon monoxide منواکسید کربن
acetylenic carbon کربن استیلنی
activated carbon کربن فعال شده
activated carbon ذغال فعال شده
carbon copy رونوشت کاربنی
carbon copies ورق کاربن
carbon dioxide گازکربنیک
carbon copies رونوشت کاربنی
carbon copies رونوشت
anomeric carbon کربن انومری
carbon copies کپی نسخه غیراصل
carbon dioxide دی اکسید کربن
carbon filament lamp لامپ با افروزه کربنی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
plain carbon steel فولاد کربن غیرالیاژی
coolant: carbon dioxide سردکنندهدیاکسیدکربن
carbon pile regulator نافم کربنی
crater in positive carbon گودی کربن مثبت
iron carbon alloy الیاژ اهن و کربن
carbon chain polymer بسپار زنجیر کربنی
medium carbon steel فولادباکربن متوسط
arc lamp carbon کربن لامپ قوسی
carbon arc welding جوشکاری با جرقه کربن
high carbon steel فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
He's a carbon copy of his father. کپی پدرش است.
carbon battery plate صفحه باتری کربنی
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
high carbon steel فولاد با کربن زیاد
iron carbon diagram نمودار اهن- کربن
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
ultra high carbon steels فولادهای فرا- پر- کربن
carbon dioxide gas coolant سردکنندهیگازدیاکسیدکربن
carbon pile voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ زغالی
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
double button carbon microphone میکروفون دو زغالی
carbon arc lead burning جوش سرب با جرقه کربن
single button carbon microphone میکروفون تک زغالی
cell در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cell جزء اصلی باطری
cell پیل خانه باطری
tr cell کلید فرگیر
cell تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cell پیل سلول
cell در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cell محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell اتاقک
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell حجره
cell فرف نمونه
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell پیل
cell سلول
cell حفره
cell سلول یکنفری
cell در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cell زندان تکی
cell باطری
cell المان
cell سل
cell یاخته
cell زندان انفرادی
cell خانه جدول
cell خانه
photoconductive cell پیل نور- رسانایی
plante cell باتری پلانته
photo cell سلول فتوالکتریک
photo cell پیل نور- برقی
nuclear cell پیل اتمی
photoemissive cell لامپ نور- برقی
nerve cell نرون
memory cell سلول حافظه
pigment cell یاخته رنگی
photoconductive cell سلول فوتورسانا
photoelectric cell فتوسل
porous cell پیل متخلخل
nerve cell یاخته عصبی
nerve cell سلول عصبی
photovoltaic cell پیل نور- برقی مجاورتی
primary cell پیل ساده
photoelectric cell سلول فتوالکتریک
primitive cell سلول واحد ابتدایی
photoelectric cell سلول فتوالکتریکی
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
reference cell پیل مبنا
queen cell حفرهملکه
pollen cell شبکهگرده
plant cell سلولگیاهی
honey cell حفرهعسل
stractural cell سلول ساختاری
cell wall دیوارهسلولی
cell membrane میتوکندری
sealed cell حفرهممهور
cell-phone تلفنهمراه
solar cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
photovoltaic cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
condemned cell سلولزندان
padded cell اتاقک نرم پوشدار
daniell cell پیل دانیل
storage cell سلول انباره
storage cell باتری
storage cell پیل باتری
storage cell یاخته انباره
standard cell پیل استاندارد
selenium cell سلول سلنیومی
sample cell فرف نمونه
reference cell پیل مرجع
transformer cell سلول ترانسفورماتور
two cell accumulator اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
whiteblood cell گویچه سفیدخون گلبول سفید
voltaic cell پیل ولتا
voltaic cell پیل ولتایی
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
unit cell سلول واحد
unbalanced cell سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
Rod cell یاخته استوانه ای [در چشم]
lymph cell سلول لنف
current cell سل کنونی
cell receptor گیرنده سلولی
cell protection حفافت سل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com