English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
card rack طاقچه کارت
card rack جای کارت
Other Matches
rack روی چنگک گذاردن لباس و غیره
rack میله دندانه دار
rack قفسه
rack قطاع دندانه دار
rack اشغال گیر
rack به هم بستن
rack چهارنعل کوتاه
rack طاقچه مقر
rack قفسه مهمات و وسایل
rack ردیف
rack دندانه دار کردن
rack طاقچه
rack رنج بردن
rack عذاب دادن
rack توری مشبک اشغال گیر
rack جاکلاهی
rack بار بند
rack چنگک جا لباسی
rack شکنجه کردن
rack خون مستاجررا در شیشه کردن
rack بشدت کشیدن
rack آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
rack چرخ دنده دار
rack up بازی کردن- حساب کردن
rack نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
on the rack درشکنجه
on the rack درفشار
rack چارچوب
rack میله رنده
rack سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack شکنجه
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
toast rack شیارهایجداکنندهتوستر
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
spice rack قفسه ادویه
hay rack جای یونجه
rack one's brains <idiom> به مغز خود فشار آوردن
bottle rack جا بطری
burning rack قاب باتری
rack one's brains <idiom> سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
coat rack محلآویزکت
loading rack سکوی بارگیری
rack control نوعی کنترل پروازی غیر دستی
rack railway راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
rack rent اجازه تمام سال
rack rent اجازه گزاف بستن بر
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
cuvette rack جاکووتی
trash rack اشغالگیر
to rack rent حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
ready rack قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
to go to rack and ruin نابودشدن
equipment rack پایهوسایل
luggage rack جایچمدان
shelving rack قفسه
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
roof-rack باربنداتومبیل
rack and pinion میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
hay rack علف دان
stamp rack مهرچرخدندهدار
spool rack جاقرقره
shoe rack چنگککفش
go to rack and ruin <idiom> نتیجه بد حاصل کردن
pipe rack چنگکپیپ
paper rack جاکاغذی
test tube rack جای لوله ازمایش
pipet tray rack جا پی پتی
rack type cutter اسکنه نوع شانهای
rack type cutter شانه رنده
print drying rack میلهرنگیخشکشونده
greetings card کارتتبریک
card ورق
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card مین فلز برای تختههای مدار
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card یک کارت پانچ
card امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card ورق بازی گنجفه
card کارت
card کارت ویزیت بلیط
card مقوا
card کارت تبریک کارت عضویت
card ورق بازی کردن
card پنبه زنی
card ماشین پرداخت پارچه
card برگه
card وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card برگ
card سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
ID card شناسنامه
ID card کارت شناسایی
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
range card کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
safety card کارت تامین اتشبار
safety card کارت تامین جنگ افزار
red card کارت قرمز
range card کارت برد
magnetic card کارت مغناطیسی
ram card RAکارت
punch card برگ منگنه
punched card کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
post card کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
punched card کارت پانچ شده
punched card کارت منگنه
qualification card کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
race card برنامه اسب دوانی
playind card ورق گنجفه
punched card کارت منگنه شده
paper card کارت کاغذی
punch card کارت منگنه
smart card کارت هوشمند
vaccination card دفترچه واکسیناسیون
cheque card کارتشناساییمخصوصدریافتچک
cash card کارتمخصوصگرفتنپول
card vote کنارهگیریبهنفعکسی
boarding card کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
high card کارتبالا
card support حافظورق
green card کارت سبز
card-indexes رجوع شود به file card
index card کارتشاخص - کارت Index
To play ones last card آخرین تیر ترکش رارها کردن
vaccination card دفترچه مایه کوبی
to get [be given] your card [British E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
card-cut [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
trump card <idiom> استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
He is a loose card . خیلی ول است
card-index رجوع شود به file card
card-carrying واقعی
card-carrying دو آتشه
visiting card کارت ویزیت
trailer card کارت پشت بند
to play one's card well از فرصت خود استفاده کامل کردن
to palm a card برگی را در دست غیباندن
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
tape to card از نوار به کارت
summary card کارت خلاصه
stub card ته کارت
visiting card کارت اسم درفرانسه
visting card کارت ویزیت
we left a card on him کارتی در خانه اش گذاشتیم
card-carrying عضو رسمی
card-carrying دارای کارت عضویت
card sharps برگزن
card sharps قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp برگزن
card sharp قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
yello card اخطار
yello card کارت زرد
storm card طوفان نمای دریایی
card system سیستم کارتی
card jam گیر کردن کارت
card image تصویر کارت
card hopper قسمت جهنده کارت
card hopper ناودان کارت
card guide راهنمای کارت
card format قالب کارت
card file پرونده کارتی
card field فیلد کارت
card field میدان کارت
card loader بار کننده کارت
card loader کارت بارکن
card stacker مخزن کارت
card stacker کارت پشته کن
card sorter دستگاه مرتب کننده کارت
card sorter دستگاه کارت جورکن
card row سطر کارت
card reproducer تولیدکننده دوباره کارت
card reader کارت خوان
card punch دستگاه کارت منگنه
card punch کارت منگنه کن
card feed خورد کارت
card face رویه کارت
binary card کارت دودویی
bin card کارت مصرف محتویات فرف
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
account card کارت حساب
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
report card کارنامه
identity card شناسنامه
credit card کارت اعتباری
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com