English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English Persian
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
Other Matches
risk گشاد بازی بخطر انداختن
risk خطر امکان خطر
risk به خطر انداختن
risk خطر کردن
risk مخاطره ریسک خطر
risk خطر احتمالی
risk احتمال زیان
risk احتمال زیان و ضرر
to something against risk چیزی را از خطر حفظ نمودن
risk ریسک
risk مخاطره
risk خطر
risk دل به دریا زدن
risk غرر
risk به مخاطره انداختن
on risk در معرض خطر
risk احتمال زیان یاخطر
risk پذیرفتن خطر
risk احتمال خطر ریسک کردن
all risk insurance بیمه تمام حوادث
run a risk <idiom> ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
caculated risk <idiom> شانس زیاد برای موفقیت
To take a chance . To risk it. دل رابه دریا زدن
This is a calculated risk. این یک ریسک حساب شده است
security risk ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
risk avoider اجتناب کننده از ریسک
to incur a risk ریسکی را قبول کردن
to incur a risk ریسک کردن
risk lover طرفدار ریسک
risk avoider اجتناب کننده از خطر
risk actually incurred خطر محقق شده
prohibited risk خطر بیمه نشدنی
producer's risk ریسک تولید کننده
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
owner's risk ریسک صاحب کالا
market risk خطر بازار
risk money کسر صندوق
collision risk خطر تصادم
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency risk ریسک اضطراری
degree of risk شدت خطر شدت قبول خطر
risk lover طرفدار خطر
risk taker خطر طلب
flood risk خطر سیل
at owner's risk یا حمل جنس باهمین شرط
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
at the owner's risk باشد
at the owner's risk بعهده مالک
degree of risk میزان خطر
war risk خطر جنگ
to run risk پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
to run risk دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
split risk تفکیک خطر
risk taking خطرجویی
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
war risk insurance بیمه خطر مرگ
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier ترک بند
carrier برنامه حامل میکرب
carrier مکاری
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier موسسه حمل و نقل
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier متصدی حمل و نقل
carrier وسیله حمل و نقل
carrier دستگاه کاریر
carrier ناو هواپیمابر
carrier باربر
carrier نامه بر
carrier حامل غلطک حمال
carrier carrier aircraft
carrier حمل کننده
carrier 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier داده ارسالی موج مانند
carrier وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier موج حام-ل
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier حامل
carrier فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier مشابه 1595
carrier ارسال داده ساده
letter carrier نامه رسان پستچی
image carrier حامل تصویر
hod carrier ناوه کش
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
sound carrier حامل صوت
fuse carrier فیوزگیر
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
piton-carrier میخحامل
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
suit carrier پوششکتوشلوار
log carrier حاملچوبگرد
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
troop carrier نیرو بر
video carrier حامل ویدئو
water carrier دلو
weapon carrier حامل جنگ افزار
personnel carrier خودرو نفربر
personnel carrier نفربر
oxygen carrier اکسیژن بر
puck carrier گوی دار
lumber carrier کشتی تیر بر
luggage carrier ترک بند موتورسیکلت
letter carrier چاپار
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
fuse carrier نگهدارنده فیوز
data carrier حامل داده
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
ammunition carrier مهمات بیار
ammunition carrier خودرو مهمات کش
common carrier متصدی حمل ونقل
attack carrier ناو هواپیمابر افندی
battery carrier شاسی باتری
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier detect کشف حامل
carrier detect تشخیص حامل
carrier frequency بسامد حامل
carrier frequency فرکانس حامل
air carrier شرکت ترابری هوایی
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
carrier pigeon کبوتر نامه بر
carrier pigeon کبوتر قاصد
carrier pigeons کبوتر نامه بر
carrier pigeons کبوتر قاصد
aircraft carrier ناو هواپیمابر
aircraft carrier carrier : syn
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency فرکانس موج حامل
data carrier حامل داده ها
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's lien در گرو شرکت حمل
color carrier حامل رنگ
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier گاراژ دار
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier مکاری
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
data carrier داده بر
carrier wave موج حامل
carrier gas گاز حامل
carrier handle دستگیره حمل
carrier handle دسته حمل
carrier sense detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system سیستم حامل
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
carrier color signal پیام رنگی حامل
antisubmarine carrier group ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
carrier striking force نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
three-tier car carrier حملماشینسهطبقه
attack nuclear carrier ناو هواپیمابر افندی هستهای
carrier color signal پیام رنگ تابی
carrier task force گروه رزمی هواپیمابر دریایی
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
breech block carrier حامل کولاس
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
breech block carrier الات متحرک
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
high frequency carrier cable کابل کاریر فرکانس بالا
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com