English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
Search result with all words
antisubmarine carrier group ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
Other Matches
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier داده ارسالی موج مانند
carrier ارسال داده ساده
carrier مشابه 1595
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier موسسه حمل و نقل
carrier ترک بند
carrier موج حام-ل
carrier برنامه حامل میکرب
carrier دستگاه کاریر
carrier ناو هواپیمابر
carrier باربر
carrier نامه بر
carrier حامل غلطک حمال
carrier carrier aircraft
carrier حامل
carrier مکاری
carrier متصدی حمل و نقل
carrier حمل کننده
carrier وسیله حمل و نقل
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
common carrier گاراژ دار
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier متصدی حمل ونقل
color carrier حامل رنگ
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
carrier's lien در گرو شرکت حمل
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
aircraft carrier ناو هواپیمابر
aircraft carrier carrier : syn
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier مکاری
air carrier شرکت ترابری هوایی
carrier wave موج حامل
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
data carrier حامل داده
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
attack carrier ناو هواپیمابر افندی
carrier detect کشف حامل
carrier detect تشخیص حامل
carrier frequency بسامد حامل
carrier frequency فرکانس حامل
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency فرکانس موج حامل
carrier gas گاز حامل
carrier handle دستگیره حمل
carrier handle دسته حمل
ammunition carrier خودرو مهمات کش
ammunition carrier مهمات بیار
carrier sense detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system سیستم حامل
battery carrier شاسی باتری
data carrier داده بر
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
troop carrier نیرو بر
sound carrier حامل صوت
puck carrier گوی دار
personnel carrier خودرو نفربر
personnel carrier نفربر
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
oxygen carrier اکسیژن بر
video carrier حامل ویدئو
water carrier دلو
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
suit carrier پوششکتوشلوار
piton-carrier میخحامل
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
log carrier حاملچوبگرد
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
weapon carrier حامل جنگ افزار
lumber carrier کشتی تیر بر
luggage carrier ترک بند موتورسیکلت
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
carrier pigeon کبوتر نامه بر
carrier pigeon کبوتر قاصد
carrier pigeons کبوتر نامه بر
carrier pigeons کبوتر قاصد
data carrier حامل داده ها
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
fuse carrier نگهدارنده فیوز
hod carrier ناوه کش
fuse carrier فیوزگیر
letter carrier چاپار
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
image carrier حامل تصویر
letter carrier نامه رسان پستچی
carrier color signal پیام رنگ تابی
breech block carrier الات متحرک
carrier striking force نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
breech block carrier حامل کولاس
carrier task force گروه رزمی هواپیمابر دریایی
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
three-tier car carrier حملماشینسهطبقه
carrier color signal پیام رنگی حامل
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
attack nuclear carrier ناو هواپیمابر افندی هستهای
high frequency carrier cable کابل کاریر فرکانس بالا
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
group جمع اوری چندین چیز با هم
group دسته بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
t group گروه T
t group گروه حساسیت اموزی
group گروه رزمی
group جمع شدن
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
out group برون گروه
group نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
in group گروه خودی
we group گروه خودی
group شیعه
group جمع کردن چندین وسیله با هم
group مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group حزب
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group ناوگروه
group دسته دسته کردن
group جمعیت گروه بندی کردن
group دسته
group انجمن
group مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group گروه
extra-group ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
leaving group گروه ترک کننده
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
infinite group گروه نامتناهی
management group ائتلاف چند شرکت
local group گروه محلی
finite group گروه متناهی [ریاضی]
cyclic group گروه دوری [ریاضی]
marginal group گروه حاشیهای
membership group گروه عضویت
minority group گروه اقلیت
management group ائتلاف تجاری
Group theory نظریه گروه ها [ریاضی]
group of targets گروه هدفها
group pressure فشار گروهی
group printing چاپ گروهی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group selector سلکتور گروهی
group separator جداساز گروه
group structure ساخت گروهی
group teaming ریخته گری گروهی
group test ازمون گروهی
group theory نظریه گروهها
group theory نظریه گروهی
group velocity سرعت گروهی
sporadic group گروه نامنظم [ریاضی]
hydrogxyl group گروه هیدروکسیل
group of targets گروه اماجها
natural group گروه طبیعی
norm group گروه هنجار
adverbial group گروه قیدی
spelling group حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
standardization group گروه معیاریابی
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
substituent group گروه استخلافی
symmetry group گروه تقارن
age group گروه سنی
age group گروه سالخور
pressure group گروه فشار
tail group مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
task group ناو گروه مامور اجرای عملیات
task group گروه ماموریت زمینی
thiocarbonyl group گروه تیوکربونیل
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
user group گروه استفاده کننده
user group گروه کاربران
side group گروه جانبی
ginger group افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
selected group گروه گزیده
open group گروه باز
business group شرکت سهامی [شرکت]
splinter group گروهجداییطلب
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
noun group گروهکلمات
phosphoryl group گروه فسفریل
pile group دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
point group گروه نقطهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com